-
تعداد ارسال ها
88 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
23
آخرین بار برد zahra در 8 خرداد
zahra یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است!
اعتبار در سایت
81 فوق العادهدرباره zahra
- تاریخ تولد 20 خرداد 1379
آخرین بازدید کنندگان نمایه
2,080 بازدید کننده نمایه
-
zahra تصویر نمایه خود را تغییر داد
-
zahra شروع به دنبال کردن معرفی سبک های نقاشی، سقوط اثر آلبر کامو، بیگانه اثر آلبر کامو و و 1 کاربر دیگر کرد
-
نام کتاب : سقوط نویسنده : آلبر کامو ناشر : kolbedanesh.com زبان کتاب: پارسی تعداد صفحه : 147 قالب کتاب : PDF معرفی رمان: آلبرکامو( ۱۹۶۰- ۱۹۱۳)، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایریتبار فرانسوی و برنده نوبل ادبیات است. «سقوط» رمانی است فلسفی و از زبان ژان باتیست کلمانس ( یحیای تعمیددهنده نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبهکار» میخواند، روایت میشود. او داستان زندگیاش را برای غریبهای اعتراف میکند. کلمانس در رستورانی به نام «مکزیکو سیتی» با غریبهای - که در اصل خواننده کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگیاش را برای او بازگو میکند. ژان باتیست تعریف میکند که وکیلی ترازاول در پاریس بوده و زندگی بسیار موفقی داشته است. اما شبی که در حال گذشتن از پلی در پاریس بوده، زنی را میبیند که بهصورتی غیرعادی به لبههای پل نزدیک شده است. ژان باپتیست با بیتوجهی از کنار زن میگذرد. بعد از چند قدم، صدای برخورد شیئی با آب را میشنود اما - برخلاف تمامی ارزشهایی که خود، ظاهراً، در طول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان میدهد- هیچ کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او - به عنوان وکیل- تاثیر بسزایی می گذارد. کامو سقوط کلمانس را مانند هبوط آدم از بهشت و تنزلی شدید از دید دنیوی و مادی به تصویر میکشد. این سقوط پسزمینههای حبس، بیگناهی، عدم وجود و حقیقت را نمایان میسازد. کامو با ظرافتی خاص نام کتاب را انتخاب کرده و در طول داستان علاوه بر اینکه هبوط معنوی و دنیوی شخصیت اصلی داستان را به تصویر میکشد، نقطه آغازین این هبوط را نیز واقعه سقوط یک زن از روی پل به داخل رودخانه قرار داده است. ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصر، این رمان را «زیباترین و فهمناشدهترین» کتاب کامو میخواند. کتاب به صورت مونولوگ اول شخص نوشته شده است. دانلود رمان سقوط با حجم 2 مگابایت
-
نام کتاب : بیگانه نویسنده : آلبر کامو ناشر : www.parsbook.com زبان کتاب: پارسی تعداد صفحه : 64 قالب کتاب : PDF درباره رمان: کتاب بیگانه اثری شگفت از آلبر کامو است. در رمان بیگانه، آلبر کامو خود را روبروی مرگ قرار میدهد و سعی میکند مشکل مرگ را برای خودش و برای خوانندگانش حل کند. «در جامعهی ما هر آدمی که سر خاکسپاری مادرش نگرید، خودش را در معرض این خطر در میآورد که محکوم به مرگ شود.» این جملهی معروف آلبر کامو در مقدمهی کتاب «بیگانه» است که در سال 1942 منتشر شده است. بیگانه (به فرانسوی: L'Étranger) داستان یک مرد درونگرا به نام «مورسو» را روایت میکند که مرتکب قتل میشود. مورسو، کارمند فرانسوی اهل الجزیره است که از دروغ گفتن خودداری میکند. در ابتدای داستان او از طریق تلگرام متوجه مرگ مادرش میشود. رفتار مورسو در مراسم خاکسپاری، خوردن قهوه و سیگار کشیدن او، بعدها به ضررش تمام شده و به علاوه هنگامیکه به اتهام قتل تحت تعقیب است، علیه او استفاده میشود. مورسو انسانیست که روند جامعهپذیری را آنگونه که باید طی نکرده، او به همه چیز به غیر از خوشی های حسی بیتوجه است. به گفتهی خود کامو، مورسو نمیتواند یا نمیخواهد در بازی همگانی شرکت کند. جایی که گریستن بر سر خاک مادر تبدیل به هنجار شده، مورسو صادقانه هیچ واکنشی نشان نمیدهد، چون مرگ برای او اصلی و پذیرفته شده است. دانلود رمان بیگانه با حجم 728 کیلوبایت
-
- بیگانه اثر
- آلبر کامو
- (و 4 مورد دیگر)
-
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد غصه میخورد که من حال خرابی دارم از همین غصهی من سیر شد و حرف نزد شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد صورت پر شده از چین و چروکش یعنی مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد محمد شیخی
-
بردن چهره و لبخند تو از یاد هنر میخواهد همچو آیینه فراموشی افراد هنر میخواهد هر که با فکر شکار تو کمین کرد شبی عاشق شد دلبری کردن در پنجهی صیاد هنر میخواهد قاصدک آمده شاید که رقیب تو شود اما نه دادن زلف پریشان شده بر باد هنر میخواهد بر سر خندهی تو جنگ شد و عاقبتم ویرانی است روی پا ماندن در حومهی بغداد هنر میخواهد قهوهی تلخ تماشای تو با دوست دو فنجان کافی است سبک شیرین شدن قصهی فرهاد هنر میخواهد محمد شیخی
-
این منم غمگین ترین دیوانه ی غمگین شهر مثل فرهادی که تلخی دیده از شیرین شهر بی تو حتی مرگ من هم قصهی پیچیده ای است خانهی من میشود یک روز باغ فین شهر دل شکستن بعد تو در شهر ما مرسوم شد کاش میدیدی چه کرده رفتنت با دین شهر بعد تو باران نیامد چون دعاهای مرا بی اثر کرده طلسم مردم بدبین شهر از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده برف تجریش است و سوزش میرسد پایین شهر محمد شیخی
-
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد شبیه شمع تنهایی که پای خویش می سوزد دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد برایش شعر گفتم تا رقیبم پیش شاعرها بگوید عاشقش او را هنرمندانه می خواهد به قدر یک نگاه ساده او را خواستم اما به قدر یک نگاه ساده هم حتی نمی خواهد محمد شیخی
-
خسته ام بعد تو از این همه شب بیداری دم به دم یاد تو و درد و غم و بیداری برو هر جا بنشین پشت سرم حرف بزن این چنین نیست ولی رسم امانت داری قهوه ی تلخ رقیبان که مرا خواهد کشت سهم من از تو شد این رسم بد قاجاری دل من خواست که یک بار دگر برگردی دیگر از جانب من نیست ولی اصراری همه گفتند که تو خنده کنان می رفتی خسته ام از تو و این ماضی استمراری محمد شیخی
-
محمد شيخى متولد ٢٥ اسفندماه سال ١٣٦٩ است. فعاليت شعرى خود را به صورت مبتدى از دوران راهنمايى و متوسطه شروع كرد و در همان زمان در جشنواره هاى آموزش پرورش چندين بار موفق به كسب رتبه ى برتر در زمينه ى شعر و داستان شد.همچنين در جشنواره شعر شمسه شهردارى حائز رتبه ى سوم شده است. تحصيلات وى مهندسى معمارى از دانشگاه شهيد بهشتى است. مجموعه غزل 'تلقين' اولين كتاب چاپ شده از اين شاعر است كه چاپ اول آن در روزهاى نمايشگاه كتاب ٩٤ به فروش رفت و با استقبال مخاطبان مواجه شد و هم اكنون در مرحله ى چاپ سوم قرار دارد مجموعه غزل تلقين توسط انتشارات فصل پنجم چاپ گرديده است
-
پریا همیشه از خودم می پرسم چرا اونایی که دم از رفاقت می زنن تو لحظه های بی کسی قیدتو راحت می زنن کاش دوستی آدما مثل دوستی دست و چشم بود اگه دقت کرده باشید هر عضوی از بدنمون که درد میکنه این چشمه که گریه می کنه وقتی چشم گریه می کنه این دسته که بر می گرده و اشک چشمو پاک می کنه یه روز از پریا پرسیدم نظرت در مورد عشق چیه به نظرت عشق غم داره یا شادی؟ می دونی چی گفت؟ گفت مرتضی عشق نه غم داره نه شادی عشق فقط انتظاره من بارها به خودم میگم تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری اما از همه اینا که بگذریم کاش می شد به زمانی بر می گشتیم که تنها غم زندگیمون شکستن نوک مدادومن یا ترکیدن بادکنکمون بود شاید نقاش خوبی نباشم ولی تمام لحظه های بوی تو بودن رو درد کشیدم تو نبودی تا ببینی از غم تو چی کشیدم دیدی تو بازی فوتبال وقتی کسی زمین می خوره داور سریع می دوه و میاد میگه می تونی ادامه بدی؟ کاش زندگی مثل بازی فوتبال بود تا زمین می خوردیم یکی میومد و می گفت می تونی ادامه بدی؟ من همیشه نگاه مردم رو حس کردم همیشه مردم با ساکت نگاه کردنشون بهم می گفتند خوش به حالش چقد شاده , چقد خندونه دل مردم چه میدونه که من دنیای دردم آدم تنها نشه نمیتونه بفهمه درد تنهایی چیه البته منظورم از تنهایی این نیست که آدما تنهاش بذارن منظورم از تنهایی از خود دور شدنه .خدا نکنه کسی با خودش تنها باشه چرا که ذره ذره داغون میشه همیشه میگن بهترین روزاتو به کسی هدیه کن که تو بدترین روزا کنارت بودن اما نه تنها تو بدترین روزا کسی کنارم نبوده بلکه اگه بهترین روزی هم داشتم همونا خرابش کردن حالا فهمیدین چرا آهنگام انقد غم دارن؟ دانلود با کیفیت ۱۲۸ دانلود با کیفیت ۳۲۰ قشنگی آهنگ: ۸۷٪
- 3 پاسخ
-
- بهترین آهنگک ها
- گلچین آهنگ
-
(و 9 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
دریافتگری (تغییر مسیر از امپرسیونیسم) صبحانه قایقرانان اثری از پیر آگوست رنوار دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود. شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال1۸۷۴به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شدهاست. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است. در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیبهای ظریف رنگها استفاده میکنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار میدهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. انها در نقاشی صحنههای زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان میدهند. پیشینه درآخرین دهههای قرن ۱۹ میلادی (بین سالهای ۱۸۷۰-۱۸۸۰) حرکتی در نقاشی آغاز شد که در اساس مبتنی بر نور (به عنوان مادر رنگها) شکل گرفت و به زودی هنرهای دیگر نظیر موسیقی، مجسمه سازی و... را تحت تأثیر قرار داد. ویژگی ها موسسان این مکتب با هدف نقض هنر رسمی نیرو گرفتند. آنها از ارائه اشکال با خطوط محیطی واضح سربازدند و از روال رنگ آمیزی به پیروی از عرف و طبیعت سرپیچی کردند. استفاده از رنگهای خالص و شفاف با ضرب قلمهای مستقل و تا حدی سریع از ویژگیهای بارز آثار نقاش امپرسیونیست است. تئوری رسمی آنها بر این اصل نهاده شده بود که رنگها به جای آنکه بر روی جعبه رنگ با هم ترکیب شوند باید به طور خالص روی پرده نقاشی ریخته شوند. این هنرمندان در مورد به تصویر درآوردن پیکره آدمی به نحوی پذیرفتنی و باورپذیر که از دیرباز مشکلترین بخش هنر نقاشی بود بیتوجه بودند و گویی میلی به کوشش در این خصوص نداشتند، یا نمیخواستند که یک فضای قابل قبول ایجاد کنند که ارزش نام هنر را داشته باشد. هنرمندان مطرح ژرژ سورا کلود مونه پیر آگوست رنوار آلفرد سیسلی کامی پیسارو ادگار دگا پل سزان مری کست امروز نقاشیهای امپرسیونیستی امروز بیش از هر زمان دیگر دوست داشتنی و قابل تحسین اند،در حالی که در دهههای ۱۸۷۰و۱۸۸۰،تقریباً همه،آنها تحقیر میکردند. نمونه نقاشي امپرسيونيسم از آثار كلود مونه
-
فراواقعگرایی (تغییر مسیر از سوررئالیسم) فراواقعگرایی یا سوررئالیسم یکی از جنبشهای معروف هنری در قرن بیستم است. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیستها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند که در سال ۱۹۲۲ به طور رسمی فراواقعگرایی نامیده شد. این جنبش در عمل با انتشار مجلهٔ انقلاب فراواقعگرا توسط برتون آغاز شد. تاریخچه فراواقعگرایی (سوررئالیسم) محصول تغییرات بعد از جنگ جهانی اول و فراموشی دادائیسم بود که از سال ۱۹۲۱ آغاز شد. ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریههای فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر ناخودآگاه و رویا و واپسزدگی(سرکوب)، فرهیختگان اروپا را به خود مشغول کرده بود. آندره برتون و لویی آراگون که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیقهای فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر ناخودٱگاه بنا نهادند اصول فراواقعگرایی سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت. «سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را میپذیرد» این مسلک در حوزههای مختلف فلسفی رویکردهای زیر را اختیار کردهاست: فلسفه علمی که همان رویکرد فروید به روانکاوی است. فلسفه اخلاقی که با هرگونه قرارداد مخالف است. فلسفه اجتماعی که میخواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند. شعر در سوررئالیسم مرتبهٔ ویژهای دارد و پیروان این مکتب کوشیدهاند که جهان بینی خود را از طریق شعر انتقال دهند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگی میدانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و میتواند مشکل زندگی را حل کند. فلسفه اجتماعی سوررئالیسم، شعار سعادت بشری را دارد و میخواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد، در عین اینکه بازگشت به گذشته را هم نمیپذیرد. فراواقعگرایان مشهور رنه ماگریت سالوادور دالی نمونه نقاشي سورئاليسم از آثار امير حسين امير جلالي
-
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی (Expressionism) نام یک مکتب هنری است. اکسپرسیونیسم شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره میگیرد. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور باهنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی نمود یافته است. برای نمونه مکتب تبریز در نگارگری ایرانی و مکتب سونگ در هنر چین را اکسپرسیونیست هنر ایران و چین می نامند. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه ی اول سده ی بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانه ی حکومت ها، و مقررات غیر انسانی کارخانه ها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگ های تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده ی قلم مو، و شکل های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد می کردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه ی کار خود بیرون می گذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان “گروه پل” به وجود آمد در آغاز قرن بیستم ، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرام آرام مکتب اکسپرسیونیسم از دل آن بیرون آمد .معروف است که واژه ی اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشی های «اگوست اروه » به کار رفته است . اکسپرسیونیسم جنبشی در هنر و ادبیات بود که در بین سال های ۱۹۰۳ تا ۱۹۳۳ نخست در آلمان شکوفا شد . هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر ،مخصوصاً عواطفی چون ترس ، نفرت ، عشق و اضطراب بود . هنر اکسپرسیونیستی هنری ست که یک فشار یا ضرورت درونی را آزاد کند . این فشار بر اثر عاطفه یا احساس ایجاد می شود . آزاد شدن نیروهای روانی به این صورت ممکن است به حرکات تندی منجر شود و ظواهر امور طبیعی را چنان دیگرگون کند که زشت به نظر می رسد . گفته شده که « گوگن » اولین نقاشی بود که نظریات و عقایدش بر این مکتب ( در نقاشی ) تاثیر فراوان گذاشت . او سال ها قبل از پیدایش این جنبش به نقاشان جوان متذکر شده بود که به هیچ وجه طبیعت را سرمشق خود قرار ندهند . هنرمندان این مکتب معتقدند که این هنرمند است که محیط خود را دگرگون می کند . “کوکوشکا” ، “کاندینسکی” و” کلی” از اولین نقاشان برجسته ی این مکتب به شمار می آیند . این نقاشان از تقلید واقعیت روی گردانیدند و به جای آن به بیان منّویات و نگرش اصلی خود نسبت به جهان پرداختند . در نقاشی اکسپرسیونیسم واکنشی ست علیه به جزئیات فرو رفتن امپرسیونیسم که پیچیدگی های رنگ به رنگ شونده تنوع برآشوبنده و ته رنگهای بی دوام طبیعت را بازتاب می دهد . در آغاز قرن بیستم ، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرامآرام مکتب “اکسپرسیونیسم” از دل آن بیرون آمد. واژهی اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشیهای «اگوست اروه » به کار رفته است. اکسپرسیونیسم جنبشی در ادبیات بود، که نخست در آلمان شکوفا شد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، مخصوصاً عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود. به عبارت دیگراکسپرسیونیسم شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره میگیرد. اکسپرسیونیسم به نوعی اغراق در رنگها و شکلهاست، شیوه ای عاری از طبیعت گرایی که می خواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریح تر بیان نماید. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی نمود یافتهاست. مثلا مکتب تبریز را در نگار گری ایرانی، اکسپرسیونیسم هنر ایران می نامند. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دههٔ اول سدهٔ بیستم بنای کارشان را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستمگرانه ی حکومتها، مقررات غیر انسانی کارخانهها و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و مهیج و ضربات مکرر و هیجان زدهٔ قلم مو و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با اینجاد ژرفانمایی و بدون هیچگونه سامانی ایجاد می کردند و هر عنصری را که آرامش بخش و چشم نواز بود از کار خود خارج می کردند.
-
کوبیسم حجمگری٬ یا کوبیسم (به فرانسوی: Cubisme) یکی از سبکهای هنری است. کوبیست ها جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمی کردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید چیزها را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست می توانست انجام دهد، القای بخشی از بی نهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار می شد. روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سحطهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری. هنرمندان ژرژ براک پابلو پیکاسو خوان گریس البته توجه کنید کوبیسم دارای 3 مرحله بود و اثار کوبیسم درون زمان خیلی تغییر کردند. هر چند به طور خلاصه هدف اولیه سبک توجه به چند موضوع به صورت همزمان بوده مثلا عکس هم نیمرخ را نشون بده هم تمام رخ و برای اینکار شکل را به اشکال هندسی تقسیم می کردند نمونه ای از نقاشی های کوبیسم از اثار پیکاسو
-
سبک رئالیسم یا واقع گرایانه رئالیسم به صورت جامع و کلی به مفهوم حقیقت، واقعیت و وجود مسلم، و نیز نفی تخیلات و امور ناممکن و غیر عملی است. رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات٬ نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند٬ بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. در این شیوه از نقاشی درآن هنرمندبایددرنمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان وبا انسان) ازهرگونه احساساتی گری خودداری کند . در هنر نقاشی، رئالیسم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است، به گونه ای که نقاش تخیل و ابتکار عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده می شود در نقاشی به نمایش در می آید. این سبک نقاشی در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه رواج پیدا کرد. در حقیقت به عنوان شاخه ای فرعی از سبک رومانتی سیزم (Romanticism) بود که با این ایده که می خواست نمایش دقیقی از زندگی روزمره را نمایش دهد از آن جدا شده و خود به یک سبک (Movement) در هنر نقاشی بدل شد. از نقاشان دوره ی اول این سبک می توان به نقاشان فرانسوی:Jean-Baptiste-Camille Corot (از ۱۷۹۶ تا 1875) و Jean Francois Millet (از ۱۸۲۴تا 1875) اشاره کرد. رئالیسم یا واقع گرایی، شیوه ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت( طبیعت بدونِ انسان و با انسان) از هرگونه "احساساتی گری" خودداری کند. اما منظور ما از رئالیسم، در اینجا شیوه ی هنری ای است که از حوالی سال 1840 به بعد در اروپا و دیگر نقاط جهان متداول شد.مدت زیادی از میانه ی قرن نوزدهم نگذشته بود که شارل بودلر شاعر و هنرشناس فرانسوی، در سال 1846 نقاشیهایی را می ستود که بتواند"خاصیت قهرمانی زندگی معاصر" را به وصف درآورد. در آن زمان تنها یک نقاش وجود داشت که برآوردن این "نیازمندی" را اساس ایمان هنری خود قرار دهد. و او کسی نبود جز گوستاوکوربه که در بخش قبل از او نام برده شد. کوربه که به پرورش روستایی خود می بالید و در سیاست از سوسیالیست ها طرفداری می کرد، هنر خود را در سالهای میان 50-1840 به شیوه ی نوباروک رمانتیک آغاز کرد، لیکن در سال 1848 در زیر فشار طغیانهای انقلابی که سراسر اروپا را فرا گرفته بود، کوربه به این عقیده در آمد: تاکیدی که مکتب رومانتیسم بر اهمیت احساس و تخیل می گذاشت صرفا دستاویزی بود برای فرار از واقعیتهای زمان و او اعتقاد به این امر پیدا کرد که هنرمند نباید تنها به تجربه ی شخصی و بی واسطه ی خود تکیه کند و می گفت: من نمی توانم فرشته ای را تصویر کنم، زیرا هرگز آن را به چشم ندیده ام! هنگامی که کوربه پرده ی "سنگ شکنان" را به معرض نمایش گذاشت، نخستین اثری بود که واقعگرایی برنامه ریزی شده ی او را به طور کامل در بر داشت. وی دو مرد را که بر جاده ای کار می کردند دیده بود و آنها را سرمشق نقاشی اش قرار داده بود. کوربه آنها را به اندازه ی طبیعی، با هیکلی جسیم و حالتی کاملا عادی، بدون هیچ گونه نشانی از بارقه ی رنج یا حساسیت بارز نقاشی کرد. در سالهای 1855 که نمایشگاه های نقاشی پاریس در انحصار آثار انگر و دلاکروا بود کوربه با تشکیل دادن نمایشگاه خصوصی آثار خود را به همراه "بیانیه ی واقعگرایی" خود عرضه کرد.موضوعات او بیشتر شکارچیان، دهقانان، کارگران و ... بودند. به بیان او دنیای نقاشی دارای"قوانینی طبیعی" است و نخستین وظیفه ی هر نقاش این است که به پرده نقاشیش وفادار بماند نه نسبت به دنیای خارج وهمینجاست که طرز فکر"هنر برای هنر" که بعدها در اروپا رواج یافت بنیان می یابد. کوربه در نقاشی های خود از هرگونه پیرایه بندی و اغراق احساساتی خودداری می کرد، تا آنجا که معمولا کارهای او را زشت و ناهنجار و غیر هنری به شمار می آوردند. از رئالیست های دیگر"انوره دومیه" است که در طی حکومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی- فکاهی کاریکاتور تهیه می کرد. دومیه در کارهایش از هرگونه آب و تاب دادن موضوع خودداری می کرد و واقعیات اجتماعی هرچند تلخ و وحشیانه را به تصویر می کشید. رئالیسم در کلیت خود، اصلاحی در تاریخ هنر است که به بازنمایی واقعیتِ مورد تجربه ی انسانها در زمان و مکان معین اشاره دارد. در این تعریفِ عام، رئالیسم مفهومی متضاد با آرمانگرایی، انتزاعگرایی، چکیده نگاری و رمانتیسم است و از این رو با معنای ناتورالیسم(naturalism)، مترادف انگاشته می شود. از جنبه ی صوری، رئالیسم به این دلیل با ناتورالیسم متمایز است که بر "عام در خاص" تاکید می کند( ناتورالیسم صرفا " خاص" را چون اساس واقعیت ارائه می کند) از نظر محتوی نیز رئالیسم با ناتورالیسم متفاوت است، زیرا لزوما به اثباتگرایی و فلسفه ی طبیعتگرانه درباره ی زندگی نمی پردازد. گاه واقع گرایی را در معنای "واقع نمایی" بکار می برند. که در این صورت مفهومی متضاد با کژنمایی است. برخی نیز شبیه سازی واقعیت را "واقعگرایی بصری" می نامند. و آن را از واقعگرایی مفهومی جدا میکنند. رئالیسم به مثابه یک روش هنری، قابل تعمیم به بسیاری از آثار هنری – صرف نظر از سبک یا اسلوب معین - است. رئالیسم را در آثاری می توان شناخت که هنرمند از سطح ظواهر عینی فراتر رفته، حقایقی از روابط گوناگون و پویای انسانها با یکدیگر و با محیطشان را بیان می کند و به طور کلی با مسئله ی "انسان چیست و چه می تواند بشود" درگیر می شود. نقاشانی چون رامبراند، گویا، وانگوگ، پیکاسو، لژه و بسیاری از هنرمندان دیگر، آثاری واقع گرایانه آفریده اند. در برخی از این آثار روشهای کژنمایی، انتزاع و چکیده نگاری به کار رفته است.رئالیسم چون یک آموزه یا نظریه ی هدفمند، در میانه ی سده ی نوزدهم، واکنشی در برابر خصلت آرمانی کلاسی سیسم و خصلت ذهنی و تلقینی رمانتیسم بود. واقعگرایی سده ی نوزدهم بر تفسیر همه جانبه ی زندگی اجتماعی و تجسم دقیق سیمای زمانه تاکید می کرد.(از نظریه پردازان اصلی آن، شانفلُری و دورانتی بودند).ادامه ی جنبش رئالیسم سده ی نوزدهم به دو جریان امپرسیونیسم و ناتورالیسم – به خصوص در ادبیات – انجامید(واقعگرایی اجتماعی، رئالیسم سوسیالیست، واقعگرایی نو) نمونه ای از نقاشی های رئال از اثار Millet