جستجو در تالار
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روان'.
53 نتیجه پیدا شد
-
نکته 1 : اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزهی خود را از دست میدهید. نکته 2 : تاکنون ۴۰۰ فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است. نکته 3 : وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است. نکته 4 : نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است. نکته 5 : بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود. نکته 6 : کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال. نکته 7 : بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند. نکته 8 : ۲۷۰ دانشمند دوباره ۱۰۰ بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر ۲۰۰۸ انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند. نکته 9 : یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند. نکته 10 : محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!) نکته 11 : یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید. نکته 12 : روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند! نکته 13 : ۶۸٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند. نکته 14 : سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست. نکته 15 : به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال ۱۹۵۰ تجربه میکردند. نکته 16 : اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود. نکته 17 : هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است. نکته 18 : Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. ۵ تا ۲۰ درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند. نکته 19 : به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند. در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند. نکته 20 : تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد. که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند. نکته 21 : افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود. نکته 22 : گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند. نکته 23 : قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی. نکته 24 : ۸۲٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد. در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند. نکته 25 : زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید. نکته 26 : بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند. نکته 27 : بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند. نکته 28 : افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند. نکته 29 : تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد. نکته 30 : سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند. منبع: دیجی رو
-
- نکات روانشنانسی
- روان
-
(و 8 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
۱.افراد شاد پذیرای شکستها هستند. چراکه شکستها راهی برای پیدا کردن پیروزی و سپس اعمال تغییرات برای دسترسی به شادی و موفقیت هستند. ۲. افرادی که وقت بیشتری را در فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی میگذرانند عزت نفس کمتر، روابط عمومی کمتر و احساسات مثبت کمتری دارند. ۳. افرادی که مدام ایمیلهایشان را چک میکنند از کسانی که فقط ۳ بار در طول روز ایمیلهایشان را چک میکنند از شادی کمتری برخوردارند. ۴. برخی از غذاها میتوانند ایجاد شادی کنند. موادی مثل شیر، مرغ و آجیل حاوی تریپتوفان هستند که تولید سروتونین را در بدن افزایش میدهند. سروتونین هورمونی است که مسول احساس آرامش و شادی است. ۵. محققین یافتهاند که خوردن شکلات باعث میشود مغز اندروفین آزاد کند؛ اندروفین مادهٔ شیماییای است که باعث ایجاد حس خوب در ما میشود. هرچند در خوردن شکلات باید تعادل را رعایت کرد. ۶. شادی مسری است. فردی که دوست صمیمی شادی دارد، حس شادی را در خود تا ۱۵٪ افزایش میدهد. حتی دوستان دورتر و کمتر صمیمیتر اما شاد هم به میزان ۶٪ باعث افزایش شادی فرد میشوند. ۷. ۱۰ تا از شادترین کشورهای دنیا به ترتیب عبارتند از: سوئیس، ایسلند، دانمارک، نروژ، کانادا، فنلاند، هلند، سوئد، نیوزلند و استرالیا. ۸. تحقیات نشان داده اند که فقط ۲۰ دقیقه انجام ایروبیک با استرس مبارزه کرده و شادی را در فرد تقویت میکند. ۹. سطوح شادی ۵۰٪ ژنتیکی، ۱۰٪ بسته به شرایط و ۴۰٪ بسته به انتخابها هستند. به بیان دیگر بخش بزرگی از شادی تحت کنترل ماست. ۱۰. انسانهای شاد هم چالشها و تراژدیهای خودشان را دارند. تفاوت فقط در نحوهٔ برخورد آنها با شرایط است. ۱۱. هیپوکامپ قسمتی از مغز است که مسول ایجاد شادی و خاطرات مثبت است. ۱۲. نوازش سگ، گربه یا دیگر حیوانات مو دارد باعث آزاد شدن اکسی توسین میشود که این هورمون هم به نوبهٔ خود باعث شادی میشود. اکسی توسین همچنین فشار خون را کاهش داده و سطوح استرس را پایین میآورد. ۱۳. افرادی که ازدواج کردهاند از افراد مجرد شادترند، مخصوصا اگر با بهترین دوستشان ازدواج کرده باشند. ۱۴. میزان خواب یک شخص بر شادی او تاثیرگذار است. اختلال خواب به طور مستقیم سطوح افسردگی و اضطراب را کاهش میدهد. ۱۵. شادی در دختران از سن ۱۱ سالگی به تدریج کاهش پیدا میکند و بعد دوباره از ۱۶ سالگی به سمت ثبات میرود. ۱۶. مطالعهای که در سال ۲۰۰۹ توسط دانشگاه میشیگان انجام شد نشان داد که مبتلایان به بیماریهای مزمن که شرایط خود را پذیرفته بودند از بیمارانی که مدام دنبال راه درمانی بودند از میزان شادی بیشتری برخوردار بودند. ۱۷. مطالعهای در سال ۲۰۱۳ نشان داد که اگر زنی از شوهرش جذابتر باشد، آن مرد خوشحالتر است. ۱۸. تحقیقات نشان دادهاند که شادی به میزان درامد مربوط است اما تا سقف ۷۵ هزار دلار. یعنی اگر درامد از این میزان بیشتر شود دیگر موجب شادی نمیشود و عادی است. ۱۹. تمرین یوگا در دراز مدت میتواند بر سطوح شادی، کاهش استرس، عصبانیت و خستگی تاثیرگذار باشد. ۲۰. مطالعات نشان دادهاند که کسانی که مدال برنز میگیرند از کسانی که مدال نقره میگیرند خوشحالترند. چون توانستهاند مدال را بگیرند! ۲۱. کسانی که شاد هستند کمتر از دیگران تلویزیون میبینند. منبع: دیجی رو نویسنده: نهال سهیلی فر
-
1- ارتقای سلامت روان عمومی: ورزش بر کاهش خشم و احساسات منفی نیز اثر می گذارد. علاوه بر این، انجام فعالیت های ورزشی گروهی حس اعتماد به نفس و احساس تسلط را تقویت می کند. ورزش در افزایش کیفیت خواب و بهبود عملکرد شناختی سالمندان نیز موثر است و مطالعات ثابت کرده اند سالمندانی که بیشترین میزان ورزش های هوازی را انجام می دهند، کمتر به مشکلات زوال شناختی مبتلا می شوند. 2- افسردگی: ورزش می تواند مانند یک داروی ضد افسردگی نقش مهمی در درمان این بیماری داشته باشد. علاوه بر این، شواهد نشان می دهد که تمرینات هوازی و مقاومتی متوسط تا شدید در درمان افسردگی اساسی نقش مهمی دارد. روان شناسان پیشنهاد کرده اند که برای بدست آوردن بیشترین فواید ورزشی در مبتلایان به افسردگی، انجام آن بهتر است از طریق یک گروه باشد. 3- اضطراب: همه ما کم و بيش دچار اضطراب روزانه مربوط به شغل، وضعيت مالي، مشکلات خانوادگي و ... هستيم که امري اجتناب ناپذير است. اما برخي افراد دچار اضطراب مزمن باليني هستند که مي تواند باعث ناراحتي روحي مانند افسردگي شود. ورزش براي رفع هر ۲ نوع اضطراب مفيد است. زيرا باعث ترشح هورمون آندورفين در بدن مي شود که به بهبود خلق و خو در فرد مي انجامد. افرادي که ورزش مي کنند نسبت به ديگران ۲۵ درصد کمتر دچار اضطراب می شوند. ورزش های مقامتی و انعطاف پذیری که روي نفس کشيدن تمرکز مي کند مانند يوگا مفيد است. براي رفع اضطراب روزانه، هر نوع ورزشي مفيد است به ويژه اگر شدت آن بيشتر باشد. 4- استرس مزمن: قطعا یکی از راه های مدیریت استرس، ورزش است و محققان گزارش داده اند افزایش ضربان قلب برای چند بار در طول هفته باعث کاهش ردپای استرس در طول بازه ای که انرژی بالایی دارید خواهد شد. حتی چند دقیقه ورزش می تواند تغییرات بزرگی را ایجاد کند. ورزش هايي که باعث مي شوند اکسيژن رساني به بدن بيشتر شود، در کاهش استرس بیشترین تاثیر را دارند. 5- اختلالات خوردن: ورزش یک ابزار قدرتمند برای کاهش وزن موثر شناخته شده است. مطالعاتی که در سال ۲۰۰۲ در مجله طب ورزشی در ایالات متحده منتشر شد، نشان داد استفاده از ورزش درمانی برای درمان اختلالات خوردن بسیار موثرتر از درمان شناختی رفتاری است. 6- بیش فعالی: اگرچه اختلال کم توجهي - بيش فعالي هيچ نوع درماني ندارد، اما ورزش مي تواند تمرکز شخص را افزايش و ناآرامي فرد را کاهش دهد. ورزش به طور موقت ميزان دوپامين را بالا مي برد و همانند داروهاي «ريتالين» و «آدرال» نتيجه مي دهد. ورزش آن قسمت از مغز را که وظيفه تصميم گيري دارد، تحريک مي کند. ورزش اضطراب ناشي از اين اختلال را از بين مي برد. بزرگسالان مي توانند از هر نوع ورزش بهره ببرند اما کودکان بهتر است به فعاليت هاي ايروبيک بپردازند که از طريق آن کار گروهي را فرا مي گيرند و اعتماد به نفس شان افزايش مي يابد. 7- از دست دادن حافظه/ مشکلات شناختي: ورزش، روند خون رساني به مغز را افزايش مي دهد. به طور کلي ورزش در بهبود عملکرد مغز نقش موثري دارد به ويژه در قسمت هايي که مرتبط با حافظه است. نتايج بررسي ها نشان داد، افرادي که ورزش مي کنند در تست هاي حافظه، توجه، تصميم گيري و برنامه ريزي نمرات بالاتري مي گيرند. تکرار يک ورزش همانند يادگيري يک کار جديد، مغز را تحريک نمي کند. بنابراين ورزش هاي جديد ياد بگيريد، از جمله تنيس، ورزش هاي رزمي يا هنگام پياده روي مسيرهاي مختلف را طي کنيد و ... 8- مشکلات خواب: ورزش کردن با وزنه همانند مصرف قرص خواب، موثر است. ورزش در ايجاد خواب عميق و با کيفيت نقش دارد. کم خوابي، باعث افزايش وزن، خستگي مفرط، بيماري قلبي و استرس مي شود. هر نوع ورزش ۳۰ دقيقه اي به ويژه ورزش هاي آرامش بخش مانند يوگا، در ايجاد خواب راحت موثر است. منبع: activebeat ترجمه: آوای سلامت
-
حتما بارها برای شما نیز پیش آمده است که افراد نتوانسته اند ذهنتان را بخوانند و به همین خاطر از شما خواسته اند حرفتان را تکرار کنید. افرادی که چنین درخواستی را دارند در این مورد آگاهی ندارند که میتوانند ذهن شما را بخوانند. آنها اینکار را به یک روش ثابت و همانند گذشته انجام میدهند. واقعیت این است که بیشتر افراد میتوانند خواندن ذهن افراد را با آموزشهای مخصوص، زمان، تمرکز و مجموعهای از مهارتهای خاص یاد بگیرند. خواندن ذهن کاری نیست که تنها از عهده روانشناسان بر بیاید. اگرچه این افراد تخصص لازم برای انجام اینکار را دارند اما سایر افراد نیز میتوانند این موضوع را به خوبی یاد بگیرند. قبل از اینکه به شما نشان دهیم چگونه میتوان ذهن افراد را خواند، باید بدانید که اطلاعات پس زمینه برای خواندن ذهن افراد بسیار مهم است. زمانی که دانش و علم روانشناسی موجود در این فرایند را درک کردید، متوجه خواهید شد که دستیابی به آن برای هر فردی که مصمم به یادگیری روشهای جدید است بسیار ساده خواهد بود. همچنین ترفندها و نکاتی برای خواندن ذهن افراد وجود دارد که میتوان از آنها نیز استفاده کرد. این ترفندها زمانی مفیدتر خواهد بود که حقیقت پشت خواندن ذهن را بدانید. افراد میتوانند به طور طبیعی ذهن افراد را بخوانند: حتما از خودتان میپرسید چرا افراد میتوانند خواندن ذهن افراد را یاد بگیرند؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است. معمولا هر فردی توانایی انجام اینکار را دارد. اگرچه اغلب فرضیات ما در این مورد اشتباه است اما این بدین معنا نیست که فرآیند خواندن ذهن با شکست مواجه میشود. ما میتوانیم افکار و احساسات افرادی که با آنها تعامل داریم را به تصویر بکشیم. ما بیشتر اوقات واکنشهای خود را بر روی چیزی که فکر میکنیم آنها انجام خواهند داد متمرکز میکنیم به جای اینکه بر روی چیزهایی که به ما میگویند تمرکز داشته باشیم. ما اغلب به حالات صورت و زبان بدن این افراد نگاه میکنیم و به درستی حدس میزنیم که افسرده هستند، بیمارند، خوشحال هستند یا ناراحت و خشمگین اند. حالا فکر کنید یک نفر بازیگر خوبی باشد و بتواند احساسات خود را پنهان کند. در این شرایط که سرنخهای بصری و احساسی در صورت فرد وجود ندارد چگونه میتوان ذهن فرد را خواند؟ مهارتهای مورد نیاز: واقعیت این است که برای خواندن ذهن افراد نیاز به داشتن مهارتهای زیادی نیست. تنها چیزی که نیاز دارید انگیزه ای برای یادگیری و تمایل و اشتیاق برای درک شرایط افراد است.واضح است که قبل از دستیابی به این مهارت، باید کمی تمرین کنید. اما لازم نیست یک گوی بلورین، کارتهای مخصوص یا لباسهای عجیب و غریب داشته باشید. شما باید بتوانید ذهن خود را از تمامی حواس پرتیهای موجود خالی کنید. برای برخی از افراد توسعه این مهارت به زمان زیادی نیاز خواهد داشت. ممکن است بخواهید در کلاسهای یوگا شرکت کنید تا قدرت تمرکز بر روی کارهای خود را به دست آورید. اینکار نه تنها به شما کمک میکند بر روی ذهن و انرژی خود تمرکز داشته باشید بلکه انعطاف پذیری خوبی در اختیار شما قرار میدهد. نکاتی برای افراد مبتدی: اگر دوست دارید ذهن دیگران را بخوانید، میتوانید برای آغاز کار ترفندها و نکاتی را دنبال کنید. این ترفندها توسط کیران بهارا روانشناس مشهور توسعه داده شده بود. مشتریان بهارا شامل مشهورترین و ثروتمندترین چهرههای شناخته شده در حوزه سرگرمی و نمایشهای تجاری هستند. شما باید این نکات را در خانواده یا در میان دوستان خود تمرین کنید. ممکن است بعد از آغاز تمرین متوجه نتایج سریعی شوید اما انجام آن به زمان زیادی نیاز خواهد داشت. ۱.روح خود را باز کنید: علاوه بر پاک کردن ذهن از تمامی افکار مزاحم و استرسها، شما باید انرژی خود را به روی افراد و احتمالاتی که در اطرافتان وجود دارد باز کنید. در مورد هیچ چیزی فکر نکنید. باید در زمان حال حضور داشته باشید. ذهن و روح شما باید با انرژی دریافتی از افراد و اطراف غرق شود. تمرینات یوگا یک روش آموزشی عالی برای انجام اینکار است. شما میتوانید آن را در منزل و در یک اتاق آرام نیز تمرین کنید. زمانی که میخواهید بر روی افکار و انرژی خود تمرکز کنید مطمئن شوید که کسی در اتاق حضور ندارد. ۲.دیدن و ندیدن: چند لحظه از زمان خود را برای دیدن فردی که در نزدیکی شما نشسته است صرف کنید. یک تصویر لحظهای و ذهنی از ساختار صورت ، موها، چشمها، ژست ، زبان بدن و سایر جزییات آنها بگیرید. هر چیز دیگری که در اطراف این فرد وجود دارد را مشاهده کنید: باید یک ستون ذهنی داشته باشید که نشانه های موجود در هر شخص را با سایر چیزهایی که متعلق به او نیست جدا میکند. فرد را از صندلی که بر روی آن نشسته است یا دیواری که به آن لم داده است جدا کنید. تمامی این موارد باید به یک روش خاص تصویرسازی شود بنابراین میتوانید انرژی که در اطراف شما تولید میشود را احساس کنید. ۳.بر روی فرد تمرکز کنید: خوب حالا تمرکز خود را به صورت فرد اختصاص دهید. به صورت مستقیم به چشمهای فرد به مدت ۱۵ ثانیه نگاه کنید. سعی کنید به صورت طولانی مدت به چشم طرف مقابل زل نزنید. در غیر اینصورت انرژی دریافتی از فرد مختل میشود و فرد مقابل احساس راحتی نخواهد داشت. بعد از گذشت ۱۵ ثانیه، به طرف دیگری نگاه کنید.یک تصویر ذهنی از چهره و چشمهای فرد بسازید. انرژی این فرد چگونه است؟ حالا ساکت بنشینید و اجازه دهید افکار و احساسات فرد مقابل تمامی ذهن و روح شما را پر کند. حالا به درستی میتوانید فرایند خواندن ذهن را آغاز کنید. ۴.مکالمه و گفتگویی را آغاز کنید: در این مرحله میتوانید افکار و احساسات یک فرد را کشف کنید. شما میتوانید موضوع دلخواه خود برای مکالمه را انتخاب نمایید. از آنها در مورد کار یا زندگی شان سوال کنید. افکاری که به ذهن شما خطور میکند ممکن است دقیقا همان افکاری باشد که به ذهن فرد دیگر میآید. میتوانید بلافاصله چیزی که فکر میکنید طرف مقابل در حال فکر کردن به آن است را بیان کنید. اگر حافظه خوبی داشته باشید، میتوانید این افکار را ذخیره کنید تا بعدا تمامی احساسات خود در مورد افکار فرد مورد نظر را جمع آوری نمایید. نکته کلیدی این است که هر فکری که در این نقطه به ذهنتان خطور میکند را محترم بشمارید و از آن استقبال کنید. حتی اگر این افکار تیره و مزاحم هستند باز هم اجازه ورود آنها را بدهید. برای انجام اینکار، شما باید ذهن خود را برای هر نوع احتمالی باز نگه دارید. ممکن است هیچ سرنخی در مورد اینکه فرد مورد نظر افسرده است از قبل نداشته باشید و این کمی آزاردهنده خواهد بود. بهتر است در مورد برخی از شرایط اطلاعاتی داشته باشید تا بتوانید به فرد مورد نظر کمک کنید. سایر ترفندها و نکات: ترفندهای دیگری وجود دارد که میتوانید از آن به نفع خود استفاده کنید. زمانی که تواناییهای خود را برای تمرکز بر روی افکار و احساسات دیگران افزایش دادید، میتوانید از ترفندهای موجود استفاده کنید و یک تصویر روشن از چیزهایی که در ذهن فرد مقابل میگذرد به دست آورید.این ترفندها میتواند شانس موفقیت شما را افزایش دهد. هوش هیجانی: اگر فردی را که در حال صحبت با او هستید را میشناسید، میتوانید از او بپرسید که آیا احساس یکسانی با شما دارند یا خیر. باید در این مسیر صبور باشید. بیشتر افراد در برچسب گذاری و مشخص کردن احساسات خود زیاد خوب نیستند. آنها ممکن است زمانی که واقعا استرس و اضطراب دارند احساس عصبانیت بکنند. زمانی که آماده رفتن به یک موضوع دیگر هستند ممکن است احساس عصبی بودن و ناراحتی داشته باشند. اگر فردی که با او صحبت میکنید با احساس شما موافق بود، در مورد دلیل این موضوع از او سوال کنید. در نهایت شما میتوانید پیشنهادهای خود در مورد کارهای بعدی برای افزایش یا کاهش این احساسات را ارائه کنید. این موضوع بیشتر شبیه خواندن روان انسانهاست تا خواندن ذهن اما بدون شک یکی از روشهای کلیدی برای توسعه مهارتهای طبیعی است. توسعه مهارتهای شنیداری: آیا میدانید افرادی که ارتباط خوبی با دیگران دارند چه مهارتی را بیشتر از سایر مهارتهای موجود تقویت کرده اند؟ بله درست حدس زدید. این افراد شنوندگان خوبی هستند. زمانی که فردی صحبت میکند، کاملا همراه او باشید. تنها به خاطر پاسخ دادن به صحبتهای آنها گوش ندهید. اگر به درستی به حرفهای او گوش دهید قادر خواهید بود هر چیزی که میگوید را پردازش کرده و درک نمایید. همچنین باید به دنبال حرفهایی باشید که فرد مقابل دوست ندارد به زبان بیاورد. اگر فردی نتوانسته است روز خوبی داشته باشد حتما دلیلی برای این امر وجود دارد. گوش دادن دقیق به شما کمک می کند دلایل این امر را کشف کنید. برای موفق شدن در اینکار، بایدیاد بگیرید بیشتر از چیزی که فرد به زبان میاورد بشنوید. به افراد و احساسات آنها گوش دهید. احساسات طرف مقابل را نادیده نگیرید: دلیل اینکه بیشتر افراد امروزه نمیتوانند همدردی خوبی با یکدیگر داشته باشند این است که آنها این شرایط را انتخاب میکنند. ما بیشتر اوقات احساسات طرف مقابل را نادیده میگیریم.هر چقدر این نادیده گرفتن طولانیتر باشد، ارتباط کم رنگ تر میشود. به جای فکر کردن در مورد ایمیل جدید از طرف رییس خود یا خوردن شام، در مورد احساسات خود فکر کنید. بر اساس یافتههای روانشناسی، هر چقدر بیشتر به احساسات خود پاسخ دهید بیشتر قادر خواهید بود به احساسات و افکار دیگران پاسخ دهید. نتیجه گیری: خواندن ذهن کاری است که هر کسی میتواند آن را انجام دهد و مربوط به افراد خاصی نیست. ممکن است در آغاز کار موفقیت چشمگیری به دست نیاورید اما با تمرین و تکرار قادر خواهید بود پیشرفت کنید. هرگز از توانایی جدید خود برای سوء استفاده کردن از افراد استفاده نکنید. اگر قادر هستید به خوبی احساسات آنها را تشخیص دهید، پس میتوانید از آن در یک روش مثبت استفاده کنید. سعی کنید از توانایی خود برای کمک به افراد استفاده کنید. افرادی که قادر به خواندن ذهن افراد هستند میتوانند دوستان عالی باشند. منبع: مجله سلامت
-
اینکه شما به دنبال راهی هستید تا بتوانید به دوست افسرده خود کمک کنید بسیار عالی است. حتما با خودتان فکر می کنید با وجود موتورهای جستجویی همچون گوگل می توانید در مورد همه چیز اطلاعات کافی کسب کنید و به افراد کمک نمایید. متاسفانه این موضوع همیشه درست نیست. حتی اگر تحقیق کاملی بر روی موارد مختلف داشته باشید باز هم این موضوع به این معنا نیست که هر فردی می تواند روش های مناسبی برای پشتیبانی و حمایت از دوستان و اعضای خانواده خود بیابد. در این مقاله مواردی که قبل از کمک به دوست یا عضوی از خانواده که افسردگی دارد باید بدانید را بیان خواهیم کرد. 1- افسردگی یک بیماری است: ممکن است این موضوع را قبلا بارها و بارها شنیده باشید. دوست نداریم در این مقاله در مورد این موضوع زیاد صحبت کنیم. شما می توانید علت بیماری بودن افسردگی را در مقالات دیگر پیدا کنید. چیزی که شما باید بدانید این است که درک دلیل این موضوع برای بیشتر افراد بسیار دشوار است. پس در گام اول سعی کنید افراد را متقاعد کنید افسردگی یک نوع بیماری است و نیاز به درمان دارد. 2- این بیماری بر ارزش فردی اثر می گذارد: افراد مبتلا به افسردگی نه تنها باید با نشانه ها و نگاه جامعه دست و پنجه نرم کنند بلکه مجبور هستند با نا امیدی های زیادی که در اطرافشان وجود دارد نیز مقابله نمایند. 3- آن ها آسیب دیده اند: همه ما ممکن است در زندگی خود توسط سایر افراد اسیب دیده باشیم. البته امیدواریم تنها چیزی که در زندگی خود تجربه می کنید عشق و دوست داشتن باشد اما همیشه اینگونه نیست. افراد مبتلا به افسردگی ممکن است به سایرین اعتماد نداشته باشند و نشانه هایشان را بیان ننمایند. 4- این افراد برای بهبود حالشان ممکن است نیازی به شما نداشته باشند: بهبود حال این افراد کار شما نیست بلکه کار خودشان است. این موضوع بسیار ساده است. 5- امنیت آن ها از حمایت شما پیشی می گیرد: ممکن است در برخی از موارد به جای حمایت کردن امنیت آن ها را به خطر بیندازید. این افراد در برخی از شرایط به این موضوع نیاز دارند که از شما دور شوند و بر روی سلامت خود تمرکز نمایند. 6- زمان هایی وجود دارد که هیچ کدام از این موارد برای افراد معنی پیدا نمی کند: به دنیای افسردگی خوش آمدید. افسردگی بیماری است که هزاران چهره متفاوت دارد. ممکن است یک روز نشانه خاصی داشته باشید و روز بعد این نشانه را تجربه نکنید. این موضوع می تواند برای هر دوی شما سردرگم کننده و نا امید کننده باشد. 7- این افراد ممکن است عمدا ریکاوری و بهبود خود را از بین ببرند: تغییر وحشتناک است و یکی از موارد دشواری است که در این شرایط دیده می شود. اگر فردی برای مدت زمان طولانی با افسردگی زندگی کرده باشد، ممکن است تمایلی به بهبود در خود نداشته باشد. 8- آن ها یاد گرفته اند با افسردگی زندگی کنند: این موضوع به نظر ساده می رسد اما باید خود را برای ان آماده کنید. زندگی کردن با افسردگی به این معنا نیست که آن ها دست کشیده اند. این بیماری بخشی از زندگی شان شده و اگر این افراد این موضوع را پذیرفته اند شما نیز باید بپذیرید. 9- آن ها می خواهند شما در کنارشان باشید: اگرچه در برخی از زمان ها دوست ندارند پشتیبانی و عشقی از سایرین دریافت نمایند اما هنوز دوست دارند افراد را کنار خود ببینند زیرا به پشتیبانی و حمایت نیاز دارند. 10- مهم ترین موضوع برای این افراد این است که شما به سلامت خود نیز اهمیت دهید: بیشتر افراد به بیماران مبتلا به افسردگی توصیه می کنند زندگی بهتری داشته باشند و به سلامت خود اهمیت دهند اما خودشان هیچ اهمیتی به این موضوع نمی دهند و توصیه های خود را به کار نمی برند. مدلسازی رفتارها بهترین روش برای ارسال پیام به دیگران است. 11- در مورد چالش های موجود صادق باشید: کمبودهای خود را تایید کنید و یاد بگیرید این کمبودها را تغییر دهید. شما باید اطلاعات زیادی به دست آورید. 12- در زندگی خود نیز پشتیبان و حامی پیدا کنید: پشتیبانی کردن از سایر افراد می تواند چالش برانگیز باشد. داشتن یک سیستم حمایتی قوی برای حمایت از سایر افراد نیز الزامی است. موارد بسیار زیادی وجود دارد که باید یاد بگیرید و در این سفر از آن ها استفاده کنید. منبع: مجله سلامت
-
۱- به دنبال حلقه حمایتی باشید خودتان را با حلقه دوستان - کسانی که همدرد شما هستند یا آدمهایی که در حضورشان آرامش دارید - محاصره کنید. معلمی که به او حس خوبی دارید، همسایهای که مشابه شما داغدار است یا دوستی محکم و قوی که در کنارش احساس ضعف نمیکنید، میتوانند به شما در عبورکردن از این بحران، کمک کنند. ۲- فراموش نکنید مدام از خود میپرسید چرا این اتفاق افتاد؟ فکر میکنید برای عزیز ازدسترفتهتان کمگذاشتهاید؟ درست در لحظهای که دیگران فکر میکنند آرام شدهاید، غم، خشم یا احساسات ناخوشایندتان را با شدیدترین شکل ابراز میکنید؟ طبیعی است. شما حداقل ششماه برای سوگواربودن فرصت دارید و حتی اگر در این ماهها، غم با تمام قدرتش روی دل شما سنگینی کند، کسی نباید شما را سرزنش کند. ۳- از خودتان مراقبت کنید شمایی که روانی آزرده دارید، بیشتر از همیشه در معرض ابتلا به بیماریهای جسمی هستید. سعی کنید در این شرایط، به جای طبیعی جلوهدادن موقعیت و انکار احساسات ناخوشایند، به روانتان اجازه ابراز احساسات و به بدنتان فرصت تجدیدقوا بدهید. خودتان را تقویت کنید، مراقب بروز علائم تهدیدکننده جسمی باشید و نظم در غذاخوردن و خوابیدن را فراموش نکنید. شما برای بازسازیکردن روانتان، به بدنی سالم و توانمند نیاز دارید. ۴- بیکار ننشینید شاید در این روزها، سرکاررفتن برایتان دشوارترین کار باشد، اما مطمئن باشید که ماندن در سکون، حالتان را هر روز بدتر خواهد کرد. اگر شاغل هستید، سر کارتان برگردید و اگر پیش از این هم فعالیت کاری نداشتهاید، از همین امروز برای به فعالیت واداشتن خودتان تلاش کنید. انجام کارهای داوطلبانه، حضور در فضاهای کاری یا همراهشدن با گروههای مختلفی که بهانههای مشترکی برای وقتگذرانی و رشد دارند، به شما برای برگشتن به زندگی کمک میکند. ۵- با بچهها حرف بزنید تصور نکنید که سکوت کودکان، به معنای درکنکردن این درد است. اگر فرزندتان از شما در مورد گریه اطرافیانش میپرسد، برایش توضیح دهید که بهخاطر ازدستدادن کسی ناراحت هستند. اگر فرزندتان واکنشهای هیجانی غیرمنتظرهای را نشان میدهد، از هر فرصتی برای صحبتکردن با او در مورد احساساتش استفاده کنید. منبع: آتیه نو
-
- غم از دست دادن
- آرامش
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
راهکارهای کوچک و عاداتی وجود دارند که با در نظر گرفتن و انجام آنها میتوان سلامت روان را بهبود بخشیده و شادتر زندگی کرد. این راهکارها و عادات مفید را میتوان به آسانی در زندگی روزمره اعمال کرد. همچنین همین راهکارهای ساده تغییرات قابل توجهی در زندگی ایجاد میکنند. روزنامه ایندیپندنت در یک مقاله جدید برخی از این عادات روزمره را معرفی کرده که سلامت روان را بهبود میدهند: با اعتماد به نفس و استوار راه بروید: نتایج یک تحقیق نشان میدهد راه رفتن با اعتماد به نفس و مطمئن به گونهای که سر به سمت پایین خمیده نباشد و شانهها به سمت عقب باشند، میتواند حس خوبی را در فرد ایجاد کند. وقتی بدن در حالتی قرار میگیرد که شانهها به سمت پایین خمیده و حالت قوز کرده باشند بیشتر احتمال دارد فرد روی موضوعات منفی تمرکز کند. از ثبت تصاویر تمامی لحظات و موقعیتها خودداری کنید: ممکن است تصور کنید ثبت تصاویر از تمامی لحظات باعث میشود شما آنها را بیشتر به یاد بسپارید اما بررسیها نشان میدهد این کار نتیجه عکس در روحیه فرد دارد. ورزش کنید: ورزش کردن برای سه بار در هفته موجب میشود فرد ۱۹ درصد کمتر احساس افسردگی داشته باشد. طبق مطالعه انجام شده در کالج دانشگاهی لندن افراد فعال کمتر افسرده میشوند و افراد افسرده کمتر فعال هستند و جنب و جوش دارند. انجام کارها را به تعویق نیندازید: هر چه انجام کاری را به دلیل ترس از آن به تعویق اندازید تاثیر مخرب آن بیشتر میشود. با گوش دادن به موسیقی یا ورزش کردن استرس خود را کاهش داده تا بتوانید بهتر کار خود را به ثمر برسانید. رابطه با افراد منفی را قطع کنید: داشتن رابطه با افرادی که شما را مدام تحقیر میکنند، باعث میشود حس عزت نفس فرد آسیب ببیند؛ در نتیجه فرد را مستعد اضطراب و افسردگی میکند. زمانهایی را تنها برای خود در نظر بگیرید و به انجام کارهای شخصی خود اختصاص دهید زیرا کمک میکند اضطراب و افسردگی از شما دور شود بیشتر بخوابید: درصورتیکه فرد خواب کافی نداشته باشد بدن عملکرد مطلوب خود را نخواهد داشت. زمانی را صرف خودتان کنید: تلاش برای شاد نگه داشتن تمامی اطرافیان باعث میشود فرد از خود غافل شود. زمانهایی را تنها برای خود در نظر بگیرید و به انجام کارهای شخصی خود اختصاص دهید زیرا کمک میکند اضطراب و افسردگی از شما دور شود. از زمان استفاده از وسایل الکترونیکی بکاهید: تلفنهای هوشمند، تبلت و لپتاپ میتواند مغز را بیش از اندازه تحریک کند و بنابراین اگر ساعاتی را از آنها دور نباشید، نمیتوانید سلامت روان خود را حفظ کنید. از انجام همزمان چند کار با هم خودداری کنید: خوردن نهار در کنار چک کردن ایمیل کار خطرناکی نیست اما انجام همزمان چند کار با هم نشان دهنده این است که فرد اضطراب دارد. منبع: اینسا
-
- روان
- سلامت روان
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
هیچ کدام از شهرهای بزرگ ایران، خط تماس اضطراری برای خودکشی ندارند، حق ویزیت روانشناسان و مشاوران آنقدر گران است که قرارهای ملاقات با آنان را به طبقات خاصی از جامعه محدود میکند و در حالی که خیلیها تمایل دارند بگویند مقصر افزایش اخبار خودکشی، رسانههایی هستند که اخبار این حوادث را پوشش میدهند، نباید فراموش کرد که خودکشی هم مثل هر مساله دیگری، ریشههای متعددی دارد و یکشبه و بدون مقدمه اتفاق نمیافتد. اما چه کنیم اگر فهمیدیم که یکی از دوستان یا آشنایان و نزدیکانمان به خودکشی فکر میکند؟ قبل از هر چیز فراموش نکنید که این نوشته مشهور آندره مارلو که میگوید: «آدمهایی که در مورد خودکشی حرف میزنند معمولا خودکشی نمیکنند»، ریشهای در واقعیت ندارد. نشانهها و کلماتی که میشنوید را جدی بگیرید. مفتخر باشید که آدمی که میخواهد خودکشی کند، شما را انتخاب کرده است تا در مورد تصمیمش حرف بزند. معنیاش این است که به شما اعتماد کرده و برای رابطهاش با شما ارزش قائل شده است. به کسی که در مورد مسائل سلامت روانش با شما صحبت میکند، به چشم مزاحم نگاه نکنید. متوجه باشید که افسردگی و افکار خودکشی، ناشی از ضعف، تنبلی یا ناتوانی نیست. مشکلات سلامت روان مثل باقی مشکلات سلامتی در سایر اندامهای بدن، ناشی از عملکرد یکی از دستگاههای بدن است، نه ناتوانی فردی یا علاقهمندی به جلب توجه و برچسبهای ناخوشآیند دیگر. با راههای زیر، ممکن است بتوانید جان یک آدم دیگر را نجات دهید که به اندازه نجات کل آدمهای دنیا مهم است: ۱. چیزی که میشنوید را جدی بگیرید، آدمها را جدی بگیرید و بگذارید آنها بدانند که برای شما مهم هستند شنیدن اینکه حال آدمی اینقدر بد است که به خودکشی فکر میکند، حتما ترسناک و ناراحتکننده است و میتواند نشانهای از وجود یک بحران واقعی در آدمها باشد اما خیلی وقتها، آدمهایی که در مورد خودکشی حرف میزنند نیاز دارند که کسی به حرف آنها گوش کند. پس به آنها توجه کنید، از آنها بخواهید که حرف بزنند، به دوستتان بگویید که زندگی و سلامتیاش برای شما مهم است، اگر به اندازه کافی به او نزدیک هستید برایش از یک متخصص وقت بگیرید، او را تا مطب دکتر برسانید و صبر کنید تا ملاقاتش تمام شود و اگر از متخصص راضی نبود به او اطمینان بدهید که میتوانید کس دیگری را پیدا کنید که بتواند با او ارتباط برقرار کند. ۲. سعی کنید تشخیص دهید که چه زمانی موقعیت «بحرانی» است اگر دوستتان در خانه تنهاست و تلفن را جواب نمیدهد، اگر به جایی رفته است که میترسید بتواند آسیبی به خودش بزند، اگر شما را در جریان قصدش برای خودکشی قرار داده است و میدانید که برای این کار برنامهریزی میکند، میتوانید با ۱۱۰ تماس بگیرید. از اینکه این تماس شاید برای شما یا دوستتان یا خانوادهها مشکلی به وجود بیاورد، اصلا نترسید. مددکاران اجتماعی پلیس میتوانند شما را راهنمایی کنند که چه کاری در این شرایط بهتر است. اگر وضعیت واقعا خطرناک باشد، ماموران پلیس میتوانند به نجات جان دوستتان کمک کنند. پس روی پلیس حساب کنید. ۳. دلسوز باشید کسی که با شما در مورد افکار خودکشی یا روزهای بدش حرف میزند، شجاعت زیادی به خرج داده است، برای شما ارزش و احترام زیادی قائل بوده و روی شما حساب کرده است. ارزش طرف صحبت قرارگرفتن را داشته باشید، دلسوزی نشان بدهید، دوستتان را قضاوت نکنید، به او نگویید که تنبل یا ضعیف است یا ارزش زندگیکردن را نمیداند. سعی کنید خودتان را به جای او قرار دهید و مساله را از نگاه او بررسی کنید. مهربان باشید و نشان بدهید که ارزش این اعتمادی که به شما شده است را دارید. دوستتان را تشویق کند که کمک حرفهای بگیرد و به او اطمینان بدهید که در کنارش میمانید. ۴. به دوستی که میدانید در حال مبارزه با افسردگی یا اضطراب است، نزدیک شوید و با او حرف بزنید تصور نکنید که حرفزدن با دوستتان در مورد مسائلش، مساله شما نیست. به این فکر نکنید که حرفزدن در مورد اضطراب یا افسردگی میتواند حال فعلی شما را عوض کند. با دوستتان حرف بزنید. حرفزدن به شما و دوستتان کمک خواهد کرد. بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا پیشنهاد داده است که حرفزدن را قدم به قدم بر اساس گامهای زیر آغاز کنید: از دوستتان بخواهید که اگر میتواند و میخواهد با شما به صورت خصوصی حرف بزند با سوال کردن سر حرف را باز کنید. شما بازجو نیستید اما اگر به اندازه کافی دلسوزانه سوال کنید میتوانید به دوستتان کمک کنید که راحتتر حرف بزند، مثلا میتوانید بگویید «به نظرم رو به راه نیستی. چیزی شده؟» به داستان دوستتان گوش کنید و نشان بدهید که شنیدن آن چیزی که میگوید برای شما مهم است از دوستتان بپرسید که آیا به این فکر کرده است که میخواهد به خودش آسیب برساند یا احتمالا زندگیاش را تمام کند؟ دوستتان را تشویق کنید که به سراغ متخصص برود، کمک حرفهای و پزشکی بگیرد و به او اطمینان بدهید که در کنارش هستید ۵. همه حرفها را نباید گفت سعی نکنید به دوستتان بگویید که مشکلش اهمیت ندارد یا کماهمیت است. سعی نکنید به او بگویید که «چیزی نیست». سعی نکنید بحثی در مورد ارزش و اهمیت زندگی یا معنای آن شروع کنید. به دوستتان نگویید که شما میتوانید وضعیت او را تغییر دهید یا میتوانید مشکلات او را حل کنید. به دوستتان نگویید که «حالت بهتر میشود». سعی نکنید او را قانع کنید که «مشکلی وجود ندارد». چانه نزنید. نگویید «زمان مساله را حل میکند و حالت بهتر میشود». درست همان طوری که زخم معده هفته آینده درمان نمیشود، این طور مشکلات هم تنها با «گذشت زمان» حل نمیشود. همان طوری اظهار نظر کنید که وقتی کسی از شما میپرسد با درد کلیهاش چه کاری باید بکند، به او پاسخ میدهید. پرسیدن اینکه «اگر خودکشی کنی چه بلایی به سر اعضای خانوادهات میآید؟» بیفایده است و کمکی به دوستتان نمیکند. آدمهایی که به خودکشی فکر میکنند، احتمالا فشار زیادی از طرف اعضای خانوادهشان احساس میکنند. درک کنید که آنها از اینکه مسئول باشند خسته هستند. ۶. رفتارهای آدمها مهم هستند آدمها با زبانهای مختلفی سعی میکنند دیگران را در مورد مشکلاتشان آگاه کنند. طبق بررسیهای بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا، اغلب کسانی که خودکشی میکنند در هفتهها یا ماههای پیش از خودکشی در مورد خودکشی حرف زدهاند. صحبتکردن از خودکشی، صحبتکردن از اینکه دلیلی برای زندگی وجود ندارد، صحبتکردن از این احساس که «مزاحم دیگران هستم»، احساس گیر افتادن یا درد غیر قابل توضیح و غیرقابل تحمل، همه اینها آدمها را در خطر بالای آسیبپذیری و تمایل به خودکشی قرار میدهد. جملههایی مثل «اگر بمیرم هم مهم نیست» یا «دلم میخواست کاش از خواب بیدار نمیشدم»، میتواند و باید زنگ خطر را برای شما به صدا در بیاورد. شاید بیشتر کسانی که از خودکشی حرف میزنند واقعا اقدام به خودکشی نکنند اما حرفزدن از خودکشی نشانه جدی افسردگی است. بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا میگوید: «پرسیدن در مورد تمایلات به خودکشی نیست که ایده خودکشی را در مغز دیگران قرار میدهد اما سوالکردن در این مورد میتواند به دیگران کمک کند که در مورد مسائلشان حرف بزنند». ۷. به آدمها کمک کنید که کمک حرفهای بگیرند کمک حرفهای را دست کم نگیرید. اگر تا اینجای کار با دوستتان همراه بودهاید، کمک زیادی به او کردهاید اما مشکل حل نشده است. کمک حرفهای و تخصصی برای افرادی که با مسائل سلامت روان درگیر هستند ضروری است. روانشناسان، روانپزشکان یا رواندرمانگران، میتوانند افراد مناسبی برای مراجعه و کمکگرفتن باشند. متاسفانه در ایران، هنوز کمکهای حرفهای اورژانسی آنلاین به زبان فارسی در دسترس نیست اما سعی کنید به دوستتان کمک کنید روانشناس مناسبی پیدا کند. به او اطمینان بدهید که در کنار او هستید، مسائل خصوصی را بین خودتان نگه میدارید و حمایتش میکنید تا حالش بهتر شود. ۸. از عوامل خطرآفرین آگاه باشید برخی شرایط خاص روانی میتواند خطر تمایل به خودکشی را بیشتر کند. افسردگی، اختلال دو قطبی، شیزوفرنی، تیپهای شخصیتی مستعد، اختلالهای اضطرابی، سوء مصرف مواد مخدر و برخی داروها، از جمله چیزهایی است که باید نگرانشان باشید. عوامل دیگری هم هستند که میتوانند شانس حرکت به سمت خودکشی را در افراد بیشتر کنند. سابقه خودکشیهای ناموفق قبلی، سابقه خودکشی موفق یا ناموفق اعضای خانواده، درگیری با یک بیماری مزمن و درگیری طولانیمدت با استرس، به گفته مرکز ملی پیشگیری از خودکشی آمریکا میتوانند نگرانکننده باشند. دسترسی به ابزارهای خودکشی هم میتواند خطرناک باشد. اگر کسی به شما گفته است که قصد دارد خودکشی کند، از او بپرسید که برنامه دارد چطور این کار را انجام دهد و سعی کنید دسترسیاش به وسایلی که میتواند برایش خطرآفرین باشد را محدود کنید. در مورد داروها، مخدرها و سمها حساس باشید. ۹. علائم هشداردهنده را بشناسید چیزهایی که دوستتان میگوید، رفتارهایی که انجام میدهد، تغییر حال و هوا و چیزهایی از این دست میتواند هشداردهنده باشد. هرچه تعداد چیزهایی که مشاهده میکنید بیشتر باشد، خطر نزدیکتر است. کمک کنید دوستتان تغییر حال و هوا بدهد، بهخصوص زمانی که مساله ناشی از ارتباط با یک اتفاق دردناک، از دست دادن یا مرگ یکی از عزیزان و نزدیکان است. افزایش مصرف الکل یا مواد مخدر و حتی بعضی داروها، جستوجو در مورد راههای خودکشی در وب، بیاحتیاطیهای عجیب و غریب، رفتار تهاجمی، بیخوابی یا پرخوابی، خداحافظی با دوستان و آشنایان و بخشیدن اموال با ارزش به دیگران، از دست دادن علاقه به چیزهایی که قبلا جذاب بودند، تحریکپذیری، اضطراب و مانند آنها میتواند نشانههای خطر باشد. ۱۰. به دوستتان کمک کنید برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد اگر نگران دوستتان هستید به او کمک کنید که برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد. اگر میخواهید به او کمک کنید، اسم شما باید در لیست افرادی که میتوانند به او کمک کنند باشد. برنامه حفظ امنیت شخصی شامل موارد زیر است که در پاسخ به هر کدام از پرسشها باید حداقل سه گزینه مختلف ذکر شود: نشانههایی که میگوید شرایط در حال بد شدن است چیست؟ افکار، تصاویر ذهنی، حال و هوا، شرایط یا رفتارهایی که باعث میشود به خودکشی فکر کنید چه چیزهایی هستند؟ چه کار میتوانم بکنم که با شرایط مقابله کنم؟ چه کار باید انجام بدهم تا بدون دخالت دادن دیگران، حال و هوایم تغییر کند؟ چیزهایی مانند تمرین تمرکز، مدیتیشن، ورزش و ... افراد یا جاهایی که میتوانند حالم را عوض کنند چه کسانی یا چه جاهایی هستند؟ کسانی که میتوانم به آنها زنگ بزنم تا به کمک من بیایند کدامها هستند؟ متخصصهایی که میتوانند کمک کنند چه کسانی هستند؟ چه کاری میتوانم انجام بدهم که شرایطم امن و آرام بشود؟ منبع: ایسنا
-
هنگامی که شما به بهداشت مناسب فکر می کنید، احتمالا کارهایی مانند مسواک زدن دندانها و شستن دستها به ذهنتان میآید. با این حال، این اعمال فقط در بهداشت فیزیکی متمرکز هستند و تاثیر زیادی در مراقبت از ذهن ما ندارند. شما باید به همان شیوه که به بدن خود رسیدگی میکنید، در مراقبت از ذهن خود نیز تمرکز کنید. بهداشت فیزیکی، بدن شما را در حرکت و عملکرد در شرایط خوبی نگه میدارد، اما مراقبت از بهداشت روانی ذهن شما را هشیار و فعال نگه میدارد. افزایش مستمر اوج عملکرد رفتاری از طریق تمرکز بدست میآید. در اینجا شش روش برای مراقبت از بهداشت روانی برای آماده نگه داشتن ذهن خود برای مقابله با چالشها در هر زمانی آمده است: ۱- فراتر از محیط خود باشید. برای فراتر بودن از محیط خود، شما باید برعوامل فیزیکی که نمیتوانید کنترل کنید، غلبه ذهنی داشته باشید، مانند زمانی که در طول تابستان کولر خراب میشود، به جای تمرکز بر این واقعیت که شما عرق میکنید و ناراحت هستید، خودتان را با افکار خوشایند و بی ضرر منحرف کنید. ۲- پذیرش سازنده را در خود پرورش دهید. یاد بگیرید که نه تنها چیزهایی فیزیکی که نمیتوانید تغییر دهید، را بپذیرید، بلکه آنها را با بزرگواری قبول کنید. کسی که قد بسیار کوتاهی دارد و به بسکتبال علاقمند است باید این ضعف خود را بپذیرد و دنبال راهی دیگر برای علاقهی خود باشد. ۳- خود ایدهآلتان را تجسم کنید. قبل از شروع هر کاری، آینده موفق خود را تجسم کنید. اگر شما میتوانید نتیجه ایدهآل خود را از یک چالش تصویر کنید، بعد از آن شما میتوانید ایدهآل خود را که شما در واقع از طریق چالش انتخاب کردهاید را زندگی کنید. این بدان معنی است که در تمام اهدافی که امیدوارید به آنها برسید، با وجود چالشها، درگیریها و سختیها خود را موفق تجسم کنید. این روش تجسم را نباید فقط برای رویدادهای بزرگ استفاده کرد، باید بخشی از روال هر روز بهداشت روانی شما باشد. ۴- از تصدیق مثبت استفاده کنید. به یک عبارت فکر کنید که میتواند شما را با انگیزه کند. به عنوان مثال، “من می توانم آن را کار را انجام دهم” و آن را مداوم تکرار کنید که با این کار به خودتان میگویید که مثبت فکر کنید. هر چند که در ابتدا ممکن است از این کار احساس حماقت کنید، اما در نهایت، ناخودآگاه خود را برای شریک شدن در یک جمله مثبت و با یک احساس روحیه بخش برنامهریزی میکنید، به خود انگیزه دهید تا در هر وضعیتی قدرت داشته باشید. ۵- ضربه بزنید. ضربه بزنید بدون اینکه ضربه بخورید. برای اجرای این کار، از یک مقدار دو برابر از تصدیق مثبت استفاده کنید. وقتی که یک فکر منفی به ذهن میآید، مانند “من هرگز این را به موقع تمام نمیکنم ” ابتدا با گفتن چیزی شبیه به “بله، من می توانم،” مانع آن شوید و سپس این فکر منفی را با گفتن جملهی ” انجامش بده” کنار بزنید. ۶- تراشه داخلی خود را تغییر دهید. مانند تراشههای کامپیوتر، ذهن ما برای فکر کردن مداوم به چیزها برنامه ریزی شده است، بنابراین به منظور تغییر در رفتار منفی، ما باید آن را با مثبت جایگزین کنیم. به سادگی به جای گفتن به خوتان که از انجام کاری جلوگیری کنید، بر عادتی تمرکز کنید که شما میخواهید آن را جایگزین کنید و به آن بچسبید. شما باید همین کار را هر زمانی که شما تمرکز خود را از دست میدهید را انجام دهید به طوری که تراشه حافظه جدید شما اجازه خواهد داد که شما به آرامش برسید. منبع: مجله سلامت
-
تابحال آرزو کردهاید که کاش بیشتر از ۲۴ ساعت وقت داشتید تا کارهای بیشتری را به انجام برسانید؟ برای اینکه در عین این همه حواس پرتی بهرهوری بیشتری داشته باشیم به ابزار و تکنیکهایی احتیاج داریم که ما را در این مسیر یاری کرده و ما را به خواستهمان برسانند، بدون اینکه لازم باشد تا سر حد مرگ از خودمان کار بکشیم. این موضوع به استفاده از تکنولوژی بیشتر به منظور ماشینیتر کردن و سریعتر کردن کارها ارتباطی ندارد، بلکه به توانایی شما در نظم و ترتیب دادن به ذهنتان و ایجاد عادات ذهنی جدید برمیگردد. پیشنهاد میشود که در ادامهی مطلب با بررسی این ۶ عادت با دیجی رو همراه باشید تا به زودی شاهد پیشرفت زیادی در زمینهٔ به ثمر رساندن کارهای بیشتر باشید. ۱.اهداف خاص و چالش برانگیز برای خودتان تعیین کنید طبق تحقیقات، وقتی مردم اهداف خاص و چالش و برانگیز برای خودشان تعیین میکنند باعث میشود که عملکرد بیشتری در ۹۰٪ مواقع داشته باشند. این یعنی اینکه اهدافتان را از ابهام درآورده و مشخصترشان کنید. وقتی این کار را انجام میدهید شانس دستیابی به آنها بالاتر میرود. اما حواستان باشد که اگر اهدافتان بیش از حد سخت باشند هم شانس دستیابی به آنها کاهش پیدا میکند. با اینکه رو به رو کردن خودتان با چالشها خوب است، اما اینکه بین خودتان و اهدافتان یک کوه غیرقابل صعود فاصله باشد اصلا خوب نیست. ۲. به اهدافتان متعهد باشید افراد بسیار بهرهور قطب نمایی دارند که آنها را از ابتدا تا انتها در مسیر رسیدن به اهدافشان نگه میدارد. آنها ذاتا بر این باورند که هرکاری لازم است را باید برای رسیدن به اهدافشان انجام دهند. مهم نیست که هدفتان چقدر خاص و چالش برانگیز باشد، اگر متعهد به آن باشید، به آن دست خواهید یافت. پس با خودتان فکر کنید و ببینید که این اهدافتان را چقدر میخواهید و در نهایت آیا ارزش آن را دارند که خودتان را برایشان به آب و آتش بزنید یا خیر. ۳. اهداف کوتاه مدتتان را متناسب با اهداف بلند مدتتان تنظیم کنید افراد بسیار بهرهور اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خودشان را در راستای هدف نهاییشان تعیین میکنند. افرادی که از سلامت ذهنی بالاتری برخوردار بوده و شادتر هستند، شاخص رشد عمودی دارند؛ یعنی دستیابی به یک هدف کوتاه مدت آنها را به اهداف بلندمدت و نهاییشان نزدیکتر میکند. ۴. چند کار را با هم انجام ندهید افراد بهرهور به شدت در مدیریت زمان موفق هستند چراکه از انجام چندکار به صورت همزمان اجتناب میکنند. تحقیقات نشان میدهند که مولتی تسکینگ یا انجام چند کار به صورت همزمان فقط یک خیال خام بوده و به مغزتان آسیب میزند. شما در نهایت میبینید که تمرکزتان را بر روی کارهای زیادی پخش کردهاید، تمرکزتان را از دست دادید، کیفیت کارتان پایین آمده و رسیدن به اهدافتان زمان بیشتری برده است. ۵. اهدافتان را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید وقتی اهدافتان را به قطعات کوچکتر تقسیم میکنید، هر قطعه باید ضرب العجل خودش را داشته باشد. حتی اگر اهدافتان به زمان زیادی برای دستیابی احتیاج دارند- مثلا ذخیرهٔ میزان پول مناسب برای بازنشستگی- اگر برای خودتان محدودیت زمانی ایجاد کنید زودتر و قطعیتر به آن میرسید. برای رسیدن به اهدافتان تاریخ تعیین کنید؛ مثلا تعیین کنید که تا این پنجشنبه فلان قدر پول درمیاورم یا در این هفته ۱ کیلو وزن کم میکنم. ۶. قانون ۵۲ و ۱۷ را تمرین کنید این قانون یعنی ۵۲ دقیقه کار کنید ۱۷ دقیقه استراحت. بالاترین سطح بهرهوری با کار بیش از حد بدست نمیآید، بلکه با کار هوشمندانه بدست میآید. کارمندان و به طور کلی افرادی که از این قانون پیروی میکنند، افرادی بهرهورتر هستند که در طی روز به کارهای بیشتری جامهٔ عمل میپوشانند. نویسنده: نهال سهیلیفر منبع: دیجی رو
-
احتمالا میدانید که وقتی حرف شادی میشود خودتان بدترین دشمنتان هستید. یک سری کارها هست که شما با انجام آنها حق شادی را از خودتان صلب میکنید. درست است که شادیتان همیشه در گرو عملکرد خودتان نیست و بعضی چیزها و بعضی افراد واقعا میتوانند ضدحال باشند، اما بخش بزرگی از آن هم به خودتان و واکنشتان نسبت به شرایط مختلف برمیگردد. ما در ادامه ۸ کاری که برای رسیدن به خوشحالی نباید انجام دهید را به همراه راهحلهای جایگزین آن به شما معرفی میکنیم؛ پس با دیجی رو همراه باشید. ۱.نگذارید افراد منفی بر شما تاثیربگذارند حتما میدانید که افرادی که مدام با آنها در ارتباط و تعامل هستید بر شما تاثیرمیگذارند. اما اگر شما با افراد منفیگرا احاطه شده باشید و نتوانید آنها را کنار بگذارید چه؟ مثلا این افراد خانوادهٔ شما، خواهر و برادرتان، دوستان صمیمیتان، همسر یا همکارانتان باشند که آدمهای واقعا خوبی هم هستند اما متاسفانه نگرشی منفی به مسائل مختلف دارند؟ این یک جادهٔ دو طرفه است، یا شما هستید که تحت تاثیر آنها قرار میگیرید و منفیگرا میشوید یا آنها هستند که تحت تاثیر شما قرار میگیرند و مثبت اندیشتر میشوند. ولی باور کنید، مادامی که شما شروع به مقاومت کردن و اصرار ورزیدن بر مثبت بودن و مثبت اندیشی میکنید حتی منفیگراتزین فرد دور و برتان هم به طور موقتی وقتی شما در کنارش هستید برایتان استثناء قائل شده و سعی میکند مثبتتر باشد و این باعث میشود که جو مثبتتر و شادتری برای هردویتان بوجود بیاید. ۲. به تصمیمهایتان شک نکنید این میتواند شکتان در خرید یک پنیر یا عوض کردن شغلتان باشد، و بزرگی و کوچکیاش اصلا اینجا مطرح نیست. چطور میشود خوشحال بود وقتی مدام ذهنتان درگیر انتخاب کردن باشد و شما را نسبت به هر چیزی دو به شک کند؟ راه حل جایگزین: با خودتان کنار بیایید که هر تصمیم یک تجربه است؛ مثلا یک پنیر را انتخاب کنید و به هر دلیل از آن راضی نبودید دفعهٔ بعد یک پنیر دیگر را انتخاب کنید و یا کارتان را عوض کنید و یک چیز جدید و غیرمعمول را شروع کنید، فوقش این است که جواب نمیدهد و یک مدتی بیپول میشوید اما از نظر اعتمادبنفس و تجربه اوضاعتان بهتر میشود و دفعهٔ بعد حساب شدهتر عمل میکنید. وقتی هر تصمیم را به منزلهٔ فرصتی برای یادگیری ببینید، میدانید که یک سری اشتباه خواهید کرد اما همچنین میدانید که قرار است درسی گرفته و همواره در زندگیتان بهتر شوید. اینطوری دیگر دلیلی برای شک کردن به تصمیماتتان نمیماند. ۳. فکر نکنید که شما لیاقتش را ندارید بعضی اوقات یک سری اتفاقات میافتد و شما حس میکنید که لیاقت آنها را ندارید- مثلا چطور میشود دختری به این زیبایی عاشق منِ به این سادگی و معمولیای شود و یا چطور میشود که من یک روزی ثروتمند شوم در حالیکه از یک خانوادهٔ خیلی معمولی هستم؟- وقتی شما چنین چیزهایی را خودتان باور میکنید و فکر میکنید که اوضاع همیشه یک جور خواهد بود، چطور میتوانید خوشحال باشید؟ راه حل جایگزین: بفهمید که همه چیز با اینکه ممکن است درمورد شما باشد اما شاید اصلا به شما ربطی نداشته باشد. بسته به اینکه در چه وضعیت مذهبیای بسر میبرید میتوانید به این مسئله با یکی از این دو دیدگاه نگاه کنید الف) همه چیز دلیلی دارد و شما نقش خودتان را در برنامهٔ عالی و بینقص خدا بازی میکنید و ب)این فقط بسته به شانس است و چیزی که هستید یا چیزهایی که دارید بسته به احتمالا هستند پس امکان تغییر آن در هر لحظه وجود دارد. با هرکدام از این ۲ دیدگاه نگاه کنید میبینید که همه چیز امکان پذیر است و افتادن اتفاقات عالی در زندگیتان اصلا مسئلهای دور از انتظار نیست. ۴. نگذارید گذشتهتان بر آیندهتان هم تاثیر بگذارد آیا شما از آن دسته آدمهای بدشانس هستید که والدین، معلمین و دوستان بدردنخوری داشتهاید که هرکدام برایتان فقط یک خاطرهی بد به جا گذاشتهاند؟ وقتی نمیتوانید ببخشید و بگذرید و احساساتتان را برای خودتان حل و فص کنید چطور میتوانید به شادی برسید؟ راه حل جایگزین: در حال حاضر زحمت بخشیدن و فراموش کردن را به خودتان ندهید و فقط بر روی گذشتن از روی موضوع و حرکت به جلو متمرکز باشید. شاید یک روزی خودتان را ناخودآگاه آمادهی بخشش و فراموش کردن یافتید اما برای الان فقط به این فکر کنید که چطور میتوانید روزتان را عالی کنید، آنقدر عالی که دیگر بخشش و فراموش کردن و تمام آن اتفاقات اصلا برایتان اهمیتی نداشته باشد. تا آن زمان فقط سعی کنید از چیزهای کوچک در زندگیتان لذت ببرید و روزتان را بسازید. ۵. دست از نگرانی راجع به چیزهایی که شاید هرگز اتفاق نیوفتند بردارید آیا همواره راجع به آینده نگران و مضطرب هستید؟ شما ادعا میکنید که فقط دارید برای آینده آماده میشوید و برنامهریزی میکنید اما میدانیدراه حل جایگزین: که درون خودتان فقط یک سری نگرانیهای بیمورد وجود دارد که باعث شده هم خودتان و هم اطرافیانتان را دیوانه کنید؟ راه حل جایگزین: زمانی را برای برنامهریزی/نگران بودن کنار بگذارید. به طور جدی هر روز چند دقیقه وقت بگذارید و راجع به تمام چیزهایی که ممکن است بد پیش بروند و همچنین راههای مقابله با آنها فکر کنید. در ادامهی روز وقتی نگرانی در شما ایجاد شد آن را برای وقت مشخصی که در روز تعیین کردهاید کنار بگذارید و تا آن موقع نادیدهاش بگیرید. میتوانید برا آنکه راحتتر از ذهنتان بیرون بروند آنها را روی یک تکه کاغذ بنویسید تا بعدا بهشان رسیدگی کنید. اینکه سعی کنید کلا نگران نباشید شاید همیشه کار آسانی نباشد اما اینکه نگرانی را به زمان دیگری موکول کنید کار نسبتا آسانی است. ۶. حواستان باشد که برای خودتان هم وقت داشته باشید شاید خیلی کار داشته باشید و نرسید به خودتان رسیدگی کرده و یک تایمی را برای ریلکس کردن مشخص کنید. با این کلی کاری که باید انجام دهید، چطور میتوانید مراقب سلامتی، زیبایی و روحیهتان باشید. راه حل جایگزین: تایمهای استراحتتان را مشخص کنید. اگر شما یک مادر هستید که به شدت هم سرش شلوغ است میتوانید چهارشنبه بعدازظهرها را تنظیم کنید که وقتتان کاملا مال خودتان باشد و مثلا اگر کارمند هستید میتوانید جوری تنظیم کنید که چند روز یا چند هفته در تابستان را فقط برای خودتان و خانوادهتان باشید. در نهایت سعی کنید هرکاری که میکنید و هر مشغلهای که دارید، از وقتهایی که باید برای خودتان بگذارید غافل نشوید. ۷. دست از نگرانی درمورد آسیب زدن به احساسات دیگران بردارید کارهای زیادی هستند که شما دوست دارید انجام دهید اما نمیدانید واکنش خانواده و دوستانتان به آنها چه خواهد بود. شما میخواهید کاری کنید که خیلی مهم است و به وسیلهی آن به شادی و رضایت زیادی میرسید اما سوال این است که آیا چنین چیزی ارزشش را دارد که به احساسات یک سری آدم ضربه بزنید و آنها را ناامید کنید؟ راه حل جایگزین: یک نفر را انتخاب کنید که هرگز از شما ناامید و دلسرد نخواهد شد و دیگر نگران بقیه نباشید. این یک نفر میتواند یکی از والدینتان، همسرتان، بچههایتان و یا حتی یک شخصیت خیالی باشد که به ارزشهای شما احترام میگذارد. شما همیشه نمیتوانید همه را راضی نگه دارید، پس دست از تلاش در این زمینه بردارید و تا زمانی که به فرد انتخابیتان آسیب نزدهاید لازم نیست نگران بقیه باشید. این کار باعث میشود که شما در مسیر درستی قرار بگیرید و دیگران هم به تصمیمات شما احترام بگذارند. ۸. دست از دادن قولهایی که نمیتوانید به آنها وفادار بمانید بردارید گاهی وقتها شما از سر اجبار بله میگویید اما وقتی نمیتوانید به حرفتان عمل کنید احساس گناه و نگرانی دیوانهتان میکند. ولی وقتی یک نفر از شما کاری میخواهد چطور میشود بدون ضربه زدن به احساساتش به او نه گفت؟ راه حل جایگزین: گفتن « به نظر خوب میاد بزار راجبش فک کنم.» را تمرین کنید. عباراتی این چنینی حمایت شما را نشان میدهند و همچنین نشان میدهند که شاید نتوانید با خواستهٔ طرف مقابل موافقت کنید و برای فکر کردن به آن اندکی زمان میخواهید. وقتی به آن فکر میکنید، اگر ارزش انجامش را داشت و شما دوست داشتید آن کار را انجام دهید میتوانید به راحتی بله بگویید و اگر ارزشش را نداشت هم باز شما یک تایمی دارید تا راهی برای نه گفتن بدون آسیب زدن به احساسات طرف مقابل پیداکنید. منبع: دیجی رو
-
- لایف استایل
- روانشناسی
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
شاید شما هم شنیده باشید که میگویند: اولین برداشت مهمترین برداشت است. اگر بخواهیم رو راست باشیم این گفته کاملا درست است. اولین لحظاتی که با کسی وقت صرف میکنید بسیار مهم است چراکه این لحظات تعیین کنندهی سمت و سوی مکالمه و حتی رابطهی شما خواهند بود. فرقی نمیکند مصاحبهٔ کاری دارید، با مشتریای میخواهید رو به رو شوید یا اصلا با کسی قرار دارید، نکتهی مهم این است که در 30 ثانیهٔ اول تاثیر خوبی بگذارید. تاثیری که میگذارید باید با بکارگیری زبان بدن، ویژگیهای شخصیتی و مهارتهای ارتباطیتان باشد. اگر شما بتوانید این ۳ المان را به خوبی با یکدیگر بکار برده و ارائه کنید، مسلما تاثیرگذاری بیشتری خواهید داشت. به طور متوسط یک نفر میتواند توجه فرد دیگری را به اندازهی ۸ تا ۱۰ ثانیه جلب کند و پس از آن توجه شخص به چیزهای دیگری که دور و برش وجود دارد جلب میشود. برای اینکه توجه افراد را به شدت به خودتان جلب کرده و تاثیرگذار عمل کنید، دیجی رو در ادامه 5 راهکار به شما معرفی میکند؛ پس در ادامه با ما همراه باشید. ۱.از زبان بدن یا بادی لنگوییجتان به خوبی استفاده کنید قبل از اینکه بخواهید راحت و آزادانه با یک نفر گفت و گو گنید لازم است که از زبان بدنتان استفاده کنید. زبان بدن و حرکاتتان برای یک تاثیرگذاری خوب، بسیار مهم و حیاتی است. قبل از شروع گفت و گو باید یک نفس عمیق بکشید، سعی کنید اعتماد بنفستان را تقویت کرده و شانههای خود را صاف کنید. این کار باعث میشود که شما قویتر بنظر برسید. یک شخص با اعتماد بنفس و ریلکس میتواند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کند. اگر شما خیلی تحت تنش باشید نمیتوانید تاثیرگذاری موردنظرتان را داشته باشید. ۲. ارتباط چشمی برقرار کنید مردم دوست دارند با افرادی که کاملا حضور ذهن داشته و توجه دارند صحبت کنند نه با اجسام بیروح! برقراری ارتباط چشمی برای ایجاد ارتباط اولیه به منظور تاثیرگذاری بر دیگران بسیار مهم است. شاید برایتان دشوار باشد که مدام در چشم دیگران نگاه بیندازید اما این کار تاکید بیشتری بر حضور شما دارد. این کار به شما کمک میکند که بیکلام ارتباط برقرار کنید و یکی از بهترین راهها برای شروع یک ارتباط است. افرادی که ار برقراری ارتباط چشمی اجتناب میکنند، معمولا افرادی هستند که اعتمادبنفس کافی ندارند. بنابراین اگر میخواهید در نگاه اول قوی بنظر برسید، برقراری ارتباط چشمی را فراموش نکنید. ۳. راجع به وجوه مشترکتان صحبت کنید وقتی برای اولین بار است که با کسی صحبت میکنید، شاید شروع کردن گفت و گو برایتان دشوار باشد. اما یک راه بسیار عالی برای شروع یک گفت و گو این است که راجع به وجوه مشترکتان صحبت کنید. مثلا اگر شما توسط دوستتان به یک نفر معرفی شدهاید، میتوانید گفت و گو را راجع به دوستتان شروع کنید. همچنین شما میتوانید راجع به علایق مشترک کاری یا حرفهایتان به صحبت بپردازید. ۴. لبخند بزنید یک لبخند دوستانه هنگام صحبت کردن میتواند قلب دیگران را به لرزه بیندازد. لبخند زدن باعث میشود گفت و گویتان دوستانهتر باشد و بنابراین تمایل به ادامهٔ گفت و گو در هر دو طرف بیشتر شود. بنابراین یک لبخند واقعی و دوستانه بر چهرهتان نگه دارید. این کار باعث میشود شما آدمی بنظر برسید که نزدیک شدن به او راحت است و دوستانه بنظر میآید. درواقع باعث میشود انسان گرمی بنظر برسید. ۵. اجازه دهید دیگران هم صحبت کنند وقتی شما ۳۰ ثانیه فرصت تاثیرگذاری دارید، سخت است که بخواهید تمام مدت خودتان صحبت کنید، اما شما میخواهید بهرحال تاثیرگذار باشید مگرنه؟ خب لازم نیست در کل مدت شما صحبت کنید، میتوانید به دیگران هم مجال صحبت کردن دهید. گفت و گو و برقراری ارتباط یک پروسهٔ یک نفره نیست و هر ۲ طرف باید فرصت برابری برای صحبت کردن داشته باشند. اگرچه این شما هستید که باید گفت و گو را شروع کنید، اما پس از مدتی به طرف مقابلتان هم اجازهٔ صحبت کردن دهید؛ وقتی که وی صحبت میکند گوش داده و با زبان بدن مناسب پاسخ دهید تا بتوانید تاثیرگذاری مناسبی داشته باشید. شما باید در لحظات درست پلک بزنید، سرتان را تکان دهید و لبخند بزنید. اعمال این چنینی به طرف مقابلتان نشان میدهد که شما متوجه حرفهای او هستید. این همچنین باعث میشود رابطهای با احترام متقابل ایجاد کنید. علاوه بر این شما میتوانید سول بپرسید. سوال پرسیدن هم به نوبهٔ خود نشان دهندهٔ این است که شما به صحبتهای طرف مقابلتان علاقهمند هستید. حتی اگر نظرتان با طرف مقابل هم سو نیست، لازم است که واکنشهای استراتژیک نشان دهید. منبع: dumblittleman ترجمه: دیجی رو
-
اینروزها همه کلی دغدغه و درخواست دارند اما مهمترین چیزی که همه میخواهند این است که روز آرامی را سپری کنند. هرچند این کار گاهی اوقات غیرممکن میشود و ناخودآگاه خشم و بیقراری در درون ما رخنه میکند و حتی روی جوانب مختلف زندگی ما تاثیر میگذارد. اما خبر خوب این است که راهکارهایی وجود دارند که با بهرهگیری از آنها میتوانید احساساتتان را تحت کنترل خودتان درآورید، کارهای بیشتری را به انجام برسانید، بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنید و زندگی پربارتری داشته باشید. دیجی رو در ادامه ۱۲ راهکار به شما معرفی میکند که در این راه به شما کمک خواهند کرد، پس با ما همراه باشید. ۱.سعی کنید همه چیز را به فاجعه تبدیل نکنید گاهی اوقات ما اوضاع را پیچیدهتر و بزرگتر از آنچه که واقعا هست میکنیم. وقتی با مشکلی رو به رو هستید از بزرگ کردن آن بپرهیزید. گاهی اوقات از گفتن کلمات و جملات دلگرم کننده مثل من میتونم از پسش بربیام، چیز بزرگی نیست و من زورم به بیشتر ازاینام میرسه استفاده کنید. شاید قدری عجیب بنظر برسد، اما چنین جملاتی واقعا در روان و ذهن شما تاثیرگذاشته و کاری که میخواهید انجام دهید را برای شما تسهیل میکنند. ۲. قبل از صحبت کردن راجع به آن، فکر کنید مشکلاتتان را فوری توضیح ندهید یا در شبکههای اجتماعی پستش نکنید. سریع آن را با دوستتان در میان نگذارید. صبر کنید کمی مشکل در خودتان حل شود و آن را هضم کنید؛ چراکه گاهی اوقات دوستان ممکن است بیش از حد با شما همدردی و ابراز نگرانی کنند و این باعث میشود که به نگرانی و ترسهای شما دامن زده و دغدغهی ذهنیتان بیش از پیش شود. ۳. از تصورات و استعارههایی که به آرام شدن شما کمک میکنند استفاده کنید مثلا میتوانید مشکلات را به شکل یک گره در نظر بگیرید که هرچه آن را بیشتر میکشید، سفتتر و پیچیدهتر میشود، اما وقتی تمرکز کرده و آرامشتان را حفظ میکنید میتوانید به بهترین راه آن را شل و بعد هم باز کنید. یا مثلا میتوانید به شخصی که خیلی محکم و با اراده است فکر کنید و تصور کنید که اگر او به جای شما در چنین شرایطی بود چه میکرد. ۴. حواستان به چیزهایی که موجب تشدید خشم و غضبتان میشود باشد آیا شرایط خاصی وجود دارند که همیشه موجب میشوند شما آرامشتان را از دست دهید؟ مثلا روزهای خاصی، سطح استرس خاصی و حتی میزان قند خون خاصی. وقتی فضا خیلی شلوغ پلوغ و پر سر و صداست بیشتر اعصابتان خورد میشود یا وقتی بیش از حد ساکت است؟ وقتی چنین چیزهایی را بدانید، بدانید که چه شرایطی بیشتر این حالات شما را تشدید میکند، سعی میکنید از آن شرایط اجتناب کنید و این کمک شایانی به خراب نشدن روز شما میکند. ۵. بدانید که شما میتوانید احساساتتان را کنترل کنید به وقتهایی فکر کنید که شما با موفقیت توانستید آرامش خودتان را در یک شرایط وحشتناک حفظ کنید. مثلا شاید وقتی بوده که میخواستید سر همسر یا فرزندتان داد بزنید اما یکدفعه زنگ در به صدا درمیآید و شما مجبور میشوید حالتتان را عوض کنید؛پس در نظر داشته باشید که شما میتوانید این کار را کرده و بر خشمتان غلبه کنید، فقط کافی است که بهانهٔ آن را برای خودتان جور کنید. ۶. محیطی آرام برای خودتان ایجاد کنید اگر یک موسیقی آرام شما را تسکین میدهد از آن استفاده کنید. اگر سکوت شما را تسکین میدهد قدری زمان در سکوت صرف کنید. شاید حتی بخواهید کمی نورها را کم کرده و به جا آن شمع روشن کنید. وقتی از سرکار به خانه میآیید، قبل از تعامل با دیگران به خودتان فرصتی بدهید که ذهنتان را آرام کنید؛مثلا چند لحظه درماشین بنشینید و نفس عمیق بکشید یا مثلا بعد از درآوردن کفشهایتان یک لیوان آب بنوشید. اگر این کارها را برای خودتان تبدیل به عادت کنید احتمالا دیگر کسی را به خاطر حال مشوش و ذهن درگیرتان آزار نمیدهید. ۷. حواستان به چیزهای مهم باشد حواستان باشد که به اندازه بخوابید و به اندازهی کافی پروتئین، ویتامین و مواد معدنی مصرف کنید. مثلا بعضیها هستند که وقتی قند خونشان پایین میآید اعصابشان خورد میشود، پس حواستان از لحاظ فیزیکی هم به خودتان باشد. همینطور ورزش را هم در برنامهٔ کاری خود قرار دهید. کمی نرمش یا ورزش روزانه به شما کمک میکند که کمی خودتان را خالی کرده و از اضطراب رهایی پیداکنید. همچنین از خوردن زیاد کافئین و شکر پرهیز کرده و سعی کنید آب بیشتری بنوشید. آب معجزه میکند. ۸. بر ذهن و روحتان تمرکز کنید بسته به دین و آئینی که دنبال میکنید، میتوانید در کلاسهای مدیتیشن یا در مراسم دعا شرکت کنید یا اینکه حتی میتوانید با کمی مطالعه و کسب اطلاعات خودتان یوگا کار کنید. ۹. حواس خودتان را پرت کنید بجای خودخوری سعی کنید یک کار جالب و سرگرم کننده انجام دهید. سعی کنید بخندید، یک فیلم کمدی نگاه کنید یا پیجهای خندهدار اینترنتی را چک کنید. وقتی به خنده باشید، حفظ آرامش برایتان راحتتر میشود. ۱۰. مرخصی بگیرید همیشه وقتی سخت مبارزه میکنید که مرخصی احتیاج ندارید، دقیقا به مرخصی احتیاج دارید . اما اگر خودتان را محبور کنید که یک روز مرخصی بگیرید، آرامتر،مطمئنتر و پر از ایدههای تازه میشوید. ۱۱. تنفس را فراموش نکنید ما همیشه به کودکان نحوهٔ نفس عمیق کشیدن را یاد میدهیم، اما باید یادتان باشد که این فقط برای کودکان نیست و روی همه جواب میدهد. نفس عمیق کشیدن اکسیژن بیشتری به مغرتان میرساند و کمی به شما فرصت میدهد که شرایط را بهتر ارزیابی کرده و کنترل خودتان و احساساتتان را بدست بگیرید. فقط کافی است یک نفس عمیق بکشید، چند ثانیه نگه دارید و سپس آن را بیرون دهید. ۱۲. نقل قولهای آرامشبخش بخوانید این روزها این نقل قولها، دیالوگها یا جملات قصار به آسانی در اینترنت در دسترس هستند؛ به همین دلیل بد نیست گاهی اوقات نگاهی به آنها انداخته و اندکی تعمق کنید. Wayne Dyer میگوید: یک ذهن آرام، ذهنی که متمرکز شده و میتواند جلوی خودش را بگیرد که به دیگران صدمه نزند، قویتر ار هر نیروی فیزیکیای در جهان است. Paramahansa Yogananda میگوید: آرام و متین بمانید و همیشه خودتان را تحت کترل داشته باشید، پس از آن خواهید دید که کنار آمدن با اوضاع چقدر برایتان آسانتر میشود. منبع: dumblittleman ترجمه: دیجی رو
-
اکثر ما دوست داریم موفق باشیم اما خیلیهایمان باور درستی از موفقیت نداریم. موفقیت برای هرکدام از ما به یک شکل معنا میشود؛ اما در این بین باورهای رایج و غلطی درمورد موفقیت وجود دارد که در این پست به آنها خواهیم پرداخت، پس با دیجی رو همراه باشید. ۱. شما باید جواب همه چیز را داشته باشید Joan Baez میگوید: مادامی که به جست و جو ادامه میدهی، جوابها را پیدا میکنی. افراد موفق صرفا کسانی نیستند که وقتی کاری را شروع میکنند، جوابها و راه حلهای درست همه چیز را میدانند. بلکه آنها کسانی هستند که یادگرفتهاند چطور چیزهایی که نمیدانند را دریابند. به لطف پیشرفت علم و تکنولوژی، امروزه دیگر بهانهای برای ناتوانی در پیداکردن جوابها نمیماند چراکه فقط با یک کلیک کردن میتوانیم به منابع اطلاعاتی ارزشمندی دست یابیم. بسیاری از افراد موفق با آزمون و خطا به جوابها رسیدهاند و یادگرفتهاند که از اشتباهاتشان در طی مسیر درس بگیرند. آنها نه از چیزهایی که نمیدانند میترسند و نه از دست به کار شدن؛ حتی اگر این دست به کار شدن با انجام اشتباهات و شکستهایی همراه باشد. ۲. لازم نیست تغییر ایجاد کنید حماقت یعنی یک کار را بارها و بارها به یک شکل انجام دهید اما انتظار نتایج متفاوت را داشته باشید. بیایید صادق باشیم. حماقت با پشتکار فرق دارد. شما باید بدانید که چه زمانی لازم است بر روی انجام یک کار پافشاری کنید و چه زمانی لازم است تغییرات ایجاد کنید. شاید برای رسیدن به موفقیتی که میخواهید مجبور شوید در خیلی چیزها تغییر ایجاد کنید. تمام کارهایی که تابحال انجام دادهاید شما را به اینجا رسانده، اما اگر میخواهید پا فراتر از جایی که هستید بگذارید باید یک سری تغییرات ایجاد کنید. گاهی اوقات تنها تغییری که لازم است انجام دهید جزئیتر از آن است که فکر میکنید. ۳. یک شبه موفق شدن واقعا وجود دارد یکی از بزگترین باورهای غلط و رایج درمورد موفقیت این است که یک شبه اتفاق میافتد. اما حقیقت این است که اینگونه موفقیتها از بیرون یک شبه بنظر میرسند و اگر نگاهی دقیقتر بیندازیم میبینیم که پشتشان چند سال فکر، کار و تلاش بودهاست. اگر با افراد موفق صحبت کنید مطمئنا به شما خواهند گفت که چقدر سخت کار کردهاند تا به جایی که الان هستند رسیدهاند. ۴. برای رسیدن به موفقیت به هیچ فداکاریای احتیاج نیست اپرا وینفری میگوید: شما میتونید همشو داشته باشید، اما نه باهم. بله، شما میتوانید همهاش را داشته باشید. میتوانید به درآمد ماهیانه ۱ میلیون دلار برسید، برای تعطیلات به ۵۰ کشور سفر کنید، کلی وقت با خانوادهتان بگذرانید، در سلامتی کامل به سر ببرید و غیره و غیره. درست است که میتوانید همهٔ اینها را داشته باشید اما نه با هم! واقعیت این است که در هر لحظه باید انتخاب کنید که چه چیزی را واقعا میخواهید. زندگی ما هیچگاه در تعادل کامل نخواهد بود. شما باید انتخاب کنید که چه چیزی را میخواهید فدای دیگری کنید. اولویتهای شما در مراحل مختلف زندگیتان تغییر میکنند اما این که در تمام مراحل زندگیتان انتظار کمال و بینقصی را داشته باشید فقط باعث افسردگی و سرخوردگی خودتان میشود. ۵. موفقیت باعث میشود تمام مشکلاتتان از بین برود Jim Rohn میگوید: آرزو نکنید که کاش آسانتر بود، آرزو کنید که کاش شما بهتر بودید. آرزوی مشکلات کمتر نکنید، بلکه آرزوی تواناییهای بیشتر کنید. نگویید ای کاش چالشها کمتر بود، بلکه آرزو کنید که ای کاش شما خردمندی و درایت بیشتری داشتید. افراد موفق مشکلات کمتری ندارند، بلکه آنها استراتژیها و منابع بهتری برای رویارویی با مشکلات دارند. مشکلات در رسیدن به موفقیت غیرقابل اجتناب هستند و آنهایی که به موفقیت بیشتری رسیدهاند مشکلات بزرگتری دارند. بله درست است، هرچه موفق باشید مشکلات بزرگتری خواهید داشت. پس با این تفکر که اگر به موفقیت برسید زندگی آسانتر خواهد شد خودتان را گول نزنید. چراکه آن زمان تنها تفاوت این خواهد بود که شما توانایی بیشتری برای رویایی با مشکلات دارید نه مشکلات کمتر. ۶. وقتی موفق شوید افراد شما را بیشتر دوست خواهند داشت مرلین مونرو میگوید: موفقیت باعث میشه که افراد زیادی از شما متنفر بشن. من همش آرزو میکنم که ای کاش اینطوری نبود. چون لذت بردن از موفقیت بدون دیدن حسادت در چشم افرادی که دور و بر شما هستن فوق العاده میشد. خودتان چند بار شنیدهاید که که دیگران کسی را به دلیل موفقیتش مورد انتقاد قرار دادهاند؟ کمترین کاری که افراد موفق در حق کسانی که موفق نیستند انجام میدهند این است که باعث میشوند آنها در مورد موفق نبودنشان احساس ناراحتی و عذاب وجدان کنند. هرچه بیشتر در چشم باشید، بیشتر هم مورد انتقاد قرار میگیرید. حقیقت این است که حتی ممکن است پس از رسیدن به موفقیت دوستانتان را هم از دست بدهید. اما خب خبر خوب این است که شما پس از آن شانس این را پیدا میکنید که با افرادی که مثل خودتان به موفقیت رسیدهاند روابط دوستانهٔ جدیدی ایجاد کنید. ۷. موفقیت باعث میشود شما خوشحالتر باشید تنها راهی که موفقیت موجب شادی شما میشود این است که قدردان هر لحظهٔ خوب و بدتان باشید. قدردانی و شکرگذاری یک انتخاب است و کسانی که به موفقیتی رسیدهاند خوب میدانند که باید قدردان باشند و فرقی هم نمیکند که در چه شرایطی بسر میبرند. چه موفق هستید چه نه، خودتان هم اکنون شاد بودن را انتخاب کنید چراکه موفقیت باعث شادتر بودن شما نمیشود.
-
هوش هیجانی پایین مشکلی است که میتواند بر طیف گستردهای از روابط اجتماعی تاثیر بگذارد. بطوریکه برخی متخصصین عنوان میکنند که شاید هوش هیجانی در تعیین موفقیتهای ما در زندگی مهمتر از IQ باشد. هوش هیجانی یعنی شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود. درواقع شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد به طور موفقیت آمیز 3 مولفهی هیجان که شامل مولفهی شناختی، مولفهی فیزیولوژیکی و مولفهی رفتاری میشود را با هم تریکب و تلفیق میکند. طبق نقل قولی از ارسطو: عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب و به دلیل و روش مناسب کاری است که همه نمیتوانند انجام دهند. در ادامه با نشانههای کلاسیک داشتن هوش هیجانی پایین با دیجی رو همراه باشید. ۱.این افراد خیلی مجادله میکنند شاید شما هم افرادی را بشناسید که با همه بحث میکنند؛ خانواده، دوست، همکار و حتی غریبهها. افرادی که دارای هوش هیجانی پایینی هستند مدام سعی میکنند که احساسات دیگران را متوجه شوند و چون متوجه نمیشوند، بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران با آنها بحث و مجادله میکنند. ۲. متوجه نمیشوند که دیگران چه حسی دارند افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند تقریبا به احساسات دیگران بیاعتنا هستند. آنها متوجه نمیشوند که همسرشان از دستشان عصبانی است یا مثلا همکارشان میخواهد از عصبانیت سرشان را بکند. و نه تنها این، بلکه وقتی دیگران از آنها انتظار دارند که کمی آنها را درک کنند، این افراد بسیار آزرده خاطر و اذیت میشوند. ۳. فکر میکنند که بقیه بیش از حد حساس هستند افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند ممکن است بیموقع شوخی کنند. مثلا بعد از مراسم ختم یا یک موقعیت ناراحت کننده جوک تعریف کنند و وقتی دیگران به این جوکها واکنش نشان میدهند این افراد حس میکنند که دیگران بیش از حد حساس هستند. افرادی با هوش هیجانی پایین در درک احساسات دیگران با مشکل مواجه هستند و به همین دلیل سر زدن چنین رفتارهایی از آنها طبیعیاست. ۴. از گوش دادن به نقطه نظرات دیگران اجتناب میکنند افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند حس میکنند که حق با آنهاست و با تمام توان از موقعیت خود دفاع کرده و به نقطه نظرات دیگران گوش نمیکنند. این افراد به احساسات دیگران به شدت بدبین بوده و شدیدا انتقادی میباشند. ۵. دیگران را به خاطر اشتباهات سرزنش میکنند افرادی که هوش هیجانی پایینی دارنند فکر نمیکنند که شاید احساسات خودشان منجر به ایجاد مشکلات شود. وقتی اوضاع درست پیش نمیرود اولین غریزهشان این است که دیگران را سرزنش کنند. آنها اغلب به خاطر کارهایشان، موقعیت یا رفتار دیگران را سرزنش میکنند. امکان دارد که این افراد در دفاع از خود بگویند که آنها چارهٔ دیگری نداشته و بقیه چون در موقعیت او نیستند شرایط را درک نمیکنند. این تمایل به برعهده نگرفتن مسولیت باعث میشود که آنها حس کنند قربانی شدهاند. ۶. ناتوانی در رویارویی با شرایط احساسی درک احساسات قوی، چه متعلق به خودشان باشد چه دیگران، برای افرادی با هوش هیجانی پایین دشوار است. این افراد اغلب سعی میکنند خودشان را در این شرایط قرار ندهند یا از این شرایط فرار کنند تا مجبور نباشند با عواقبش روبه رو شوند. همچنین مخفی کردن احساسات خودشان از دیگر پدیدههای رایج میان اینگونه افراد است. ۷. برون ریزی ناگهانی احساسات افرادی با هوش هیجانی پایین اغلب برای درک و کنترل احساسات در کشمکش هستند. آنها ممکن است به طرز کنترل نشدنیای ناگهان احساسات خود را تخلیه کنند. ۸. در حفظ دوستیهایشان به مشکل برمیخورند چون افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند اغلب آزاردهنده و بیحس بنظر میآیند، در حفظ دوستیهایشان با مشکل مواجه میشوند. دوستیهای نزدیک و صمیمی مستلزم روابط ۲ سویه، به اشتراک گذاشتن احساسات، محبت و حمایت عاطفی میباشند و اینها تمام چیزهایی است که افرادی با هوش هیجانی پایین در آنها مشکل دارند. ۹. نداشتن حس همدردی چون افرادی با هوش هیجانی پایین احساسات دیگران را متوجه نمیشوند حس همدردی کمی نسبت به دیگران دارند. آنها متوجه نمیشوند دیگران چه حسی دارند و بنابراین این که خودشان را جای آنها بگذارند برایشان دشوار و غیرممکن است. داشتن هوش هیجانی پایین مسئلهای است که میتواند اثرات منفیای در جنبههای مختلف زندگی یک فرد داشته باشد به همین دلیل توصیه میشود که اگر حس میکنید به چنین مشکلی دچار هستید حتما دست به کار شوید و روی خودتان کار کنید. منبع: verywell ترجمه: دیجی رو
-
محمود قاسمی: زندگی مدرن با تغییر و تحولات سریع، پیچیده و گاه مهار نشدنی، نیاز انسان به مهارت های انعطاف پذیری و مدیریت شرایط را دو چندان کرده است. یکی از این مهارت ها، تاب آوری است. تاب آوری چیست؟ واژه تابآوری را میتوان توانایی بیرون آمدن از شرایط سخت یا تعدیل آن، تعریف کرد. در واقع تابآوری ظرفیت افراد برای سالم ماندن ، مقاومت و تحمل شرایط سخت و پر خطر است که فرد نه تنها بر آن شرایط دشوار فایق می آید بلکه طی آن و با وجود آن، قوی تر نیز میشود. تابآوری درباره کسانی به کار می رود که در معرض خطر قرار می گیرند ولی دچار اختلال نمیشوند از این رو شاید بتوان نتیجهگرفت که مواجه شدن با خطر، شرط لازم برای کسب تاب آوری است اما شرط کافی نیست. عوامل تابآور باعث میشود فرد در شرایط دشوار و با وجود عوامل خطرزا، ظرفیتهای خود را در دست یابی به موفقیت و رشد کشف کند و از این چالش و آزمون به عنوان فرصتی برای توانمند کردن خود بهره جوید. ویژگی های تاب آوری 1- تابآوری روندی پویا و دینامیک است نه یک وضعیت ثابت. 2- تابآوری، موقعیتی است یعنی رفتاری سازگارانه در یک موقعیت ممکن است در موقعیت دیگر ناسازگار باشد. 3- تابآوری محصول تعامل ویژگیهای شخصیتی و ذاتی با فاکتورهای محیطی است. 4- تابآوری در موقعیت هایی که چندین خطر وجود دارد، پیچیده تر است. 5- تابآوری میتواند آموختنی باشد. عوامل حمایتی تابآوری الف) عوامل کودکی مانند خلق و خوی مثبت و توان اجتماعی. ب) عوامل خانوادگی شامل والدین حمایت کننده و تعیین قواعد به صورت همسان. ج) عوامل اجتماعی، مانند روابط مثبت با افراد بزرگ سال مهم، محیط مدرسه حمایت کننده ویژگیهای افراد تابآور 1 - احساس اعتماد به نفس و کارآمدی که اجازه میدهد با موفقیت چالشهای زندگی را پشت سر بگذارند. 2- موضع گیری فعال در برابر یک مشکل یا مانع. 3- توانایی نگاه به مشکل به عنوان مسئله ای که میتوانند آن را کند و کاو کنند، تغییر دهند، تحمل کنند یا دوباره به طریق دیگر حل کنند. 4- داشتن صفاتی از قبیل سرسختی، مقابله و خلق و خوی و احساسات مثبت. روش های ایجاد تاب آوری در خود روابط خود را گسترش دهید: روابط خود را با اعضای خانواده، فامیل، دوستان یا سایرین گسترش دهید و مستحکم کنید. دریافت کمک و حمایت از کسانی که به فرد علاقه مندند و به سخنان شان گوش میدهند، تابآوری را تقویت میکند. به سوی هدفهای خود حرکت کنید: به جای تمرکز بر تکالیفی که به نظر غیرقابل دسترسی هستند به سمت اهداف واقعی حرکت کنید. از خود بپرسید «امروز چه کاری میتوانم انجام دهم که به حرکت من در مسیری که می خواهم طی کنم، کمک می کند». به فرصتها به عنوان موقعیتی برای یافتن خود نگاه کنید: بسیاری از افراد در حالی که رویدادهای ناگوار و شرایط سخت را تجربه کرده اند، گزارش هایی از داشتن احساس خودارزشمندی فزاینده و معنویت رشد یافته را بیان کرده اند. چشم انداز امیدوارانه را برای خود حفظ کنید: چشم اندازی خوش بینانه شما را قادر میسازد انتظار وقایع خوب را در زندگی داشته باشید و به جای نگرانی از آن چه از آن می ترسید، سعی کنید آن چه را که دوست دارید و میخواهید، تصور کنید. اعتقاد به آینده بهتر، احساس امید و هدفمندی و باور به این که میتوانید زندگی و آینده خود را کنترل کنید، تاب آوری شما را به نحو شگفت انگیزی ارتقا می دهد. تغییر را به عنوان بخش جدایی ناپذیری از زندگی بپذیرید: پذیرفتن رویدادهایی که نمیتوان آن ها را تغییر داد، به شما کمک می کند تا بر رویدادهایی که قابل تغییرهستند، تمرکز کنید. خود را به عنوان فردی ارزشمند و قابل احترام و توانمند بشناسید: بی قید و شرط دوست داشتن و سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف خود و کتمان نکردن آنها دو فایده برای شما دارد. اول این که می توانید با شناخت درست نقاط ضعف خود و با واقع بینی، آن ها را برطرف کنید. دوم این که اگر این ضعف ها قابل برطرف کردن نیستند، با پذیرش و کنار آمدن با آن ها اعتماد به نفس، خود ارزشمندی و در نهایت سلامت روان خود را افزایش دهید. احساس کفایت اجتماعی را در خود پرورش دهید: مهارتها و راهبردهای اجتماعی شامل مهارتهای گفت و گو، جرئتمندی و شنیدن صدای دیگران و احترام گذاشتن به احساسات و عقاید دیگران را در خود پرورش دهیدو با دیگران همدل شوید. برقراری رابطه توام با احترام متقابل و با دیگران موجب به هم پیوستگی اجتماعی یعنی احساس تعلق به افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی می شود و تاب آوری شما را در برابر دشواری ها افزایش می دهد صحبت پایانی با والدین به نوجوانان و جوانان اجازه دهید در شرایط دشوار قرار گیرند. تاب آوری خود به خود ایجاد نمیشود مگر این که فرد در موقعیت دشوار و ناخوشایندی قرار گیرد تا برای رهایی از آن یا صدمه پذیری کمتر، حداکثر تلاش را برای کشف و بهره گیری از عوامل محافظت کننده فردی و محیطی بالقوه به کار گیرد. بنابراین از این که فرزندتان در شرایط سخت قرار گیرد، نترسید. اجازه بدهید زندگی را تجربه کند. آن ها به زودی باید به شکل کاملا مستقل از پس زندگی شان برآیند. دانشجوی دکترای روان شناسی تربیتی منبع: سلامت نیوز
-
جدایی از کسی که دوستش دارید باعث می شود احساس غم و تنهایی کنید، حتی اگر خودتان خواسته باشید. زمان آسیب ها را التیام می بخشد و افراد دوباره ریکاوری می شوند اما دوره زمانی بازیابی به این بستگی دارد که فرد تا چه اندازه درگیر افکار مرتبط با کسی که از او جدا شده باقی بماند. تحقیقات نشان داده پریشانی حاصل از جدایی می تواند خود را به صورت خشم یا ضعف نشان دهد اما در هر دو حالت این افکار با احساس تنهایی، افسردگی و ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن همراه خواهند بود. احتمالا هورمون های استرس مقصر اصلی هستند. سلول های ایمنی بدن حاوی گیرنده هایی هستند که به بسیاری از هورمون ها واکنش نشان می دهند از جمله بعضی که با استرس، افسردگی و دیگر پاسخ های هیجانی حاصل از شکست در ارتباط هستند. اگر ناراحتی حاصل از جدایی باعث شود سطح هورمون های استرستان برای هفته ها و یا حتی ماه ها بالا بماند این می تواند منجر به التهاب شود – و همچنین تغییر در میکروبیوم روده – که در نتیجه ایمنی بدنتان در برابر پاتوژن های مرتبط با بیماری کاهش می یابد. این تغییرات همچنین می توانند احساس درد ناشی از مشکلاتی مانند آرتریت را تشدید کنند. موضوع اصلی تنش روانی است. بعد از جدایی غم و اندوهتان هرچه بیشتر باشد و این احساسات هرچه بیشتر طول بکشد ضربه ای که سیستم ایمنی تان می خورد نیز شدیدتر است. بعد از ماه ها و یا حتی سالها رابطه شما و شریکتان ممکن است به شدت از نظر احساسی و یا حتی بیولوژیکی با هم مرتبط شده باشید. مغز و بدنتان به شدت عادت کرده که او همیشه کنارتان باشد و در نتیجه همین که او را از دست می دهید خواب، اشتها و حتی تنظیم دمای بدنتان ممکن است دچار اختلال شوند. درست مانند سیاره ای که از مدارش خارج شده باشد شما نیز بعد از جدایی تعادل قبل را ( تا مدتی ) نخواهید داشت. از سوی دیگر کسانی که بعد از جدایی احساس خلاص شدن یا شادی دارند بعید است شاهد تاثیرات منفی روی سیستم ایمنی باشند. برای اینکه خود را از تمام این جراحت های بعد از جدایی محافظت کنید سعی کنید از سر خود بیرون بیایید و وارد شرایط اجتماعی شوید که شما را با دوستان نزدیک و خانواده مرتبط می کند. افرادی که زمان بیشتری را با دیگران می گذرانند، اجتماعی تر هستند و کسانی که با عزیزانشان مکالمات بیشتری دارند کمتر در خطر آسیب سیستم ایمنی بدن قرار دارند. داشتن روابط بین فردی خوب از دیگر روابط نیز می تواند به بهبود فرد پس از جدایی کمک کند. حمایت اجتماعی برای سلامت و عملکرد ایمنی در هر زمانی بسیار مهم است اما وقتی کسی شریکش را از دست می دهد اهمیت آن بیشتر می شود. دوباره پیدا کردن خود – تعریف خود مانند همان کسی که قبل از شروع رابطه بودید – نیز نیاز به کمک دارد. می توانید به سراغ فعالیتی بروید که قبل از رابطه برایتان چذاب بود. به صورت کلی باید موفق به درگیر کردن ذهن با دیگر مسائل شوید تا از غم و حس تنهایی تان کاسته شود. درست است از دست دادن حس بدی دارد اما زندگی در جریان است و نباید اجازه دهید سلامتی تان قربانی شود. به خود زمان دهید و بگذارید به مرور دوباره توانایی ارتباط برقرار کردن با خانواده و دوستان را به دست بیاورید پس از این دوباره سیستم ایمنی بدن به بهترین حالت خود باز می گردد. نویسنده: مارخام هید منبع: سایت دکتر کرمانی
-
اکثر ما در گوشهای از ذهنمان درگیر ایدهٔ موفق بودن هستیم. ما گاهی وقتها سخت خودمان را مشغول کار و زندگی میکنیم تا به درآمد و موفقیت مورد انتظارمان برسیم. مشکل این نوع سبک زندگی این است که حفظ آن دشوار است و دشوارتر از آن این است که تعادلی بین زندگی کاری و زندگی شخصیتان ایجاد کنید. خیلی از ما برای رسیدن به این تعادل به دنبال راههای عجیب و غریب هستیم اما واقعا عادتها و راهکارهای بسیاری سادهای وجود دارند که میتوانند در این راه به ما کمک کنند. ۱.روزتان را با یک فکر مثبت شروع کنید قدرت افکار و حرفهایی که به خودتان میزنید مهم است و اگر شما روز خود را با یک فکر مثبت شروع کنید میتوانید اوضاع را به کلی برای خودتان تغییر دهید. ما پیشنهاد میکنیم که شما بیدار شوید و به خودتان بگویید: امروز قراره یه روز خوب بشه. یک روز خوب را تصور کنید. موفقیت را تصور کنید، لبخندها، شادیها و دستاوردها را هم تصور کنید. بدین طریق، شما ناخوادآگاه خود را برای روزی خوب تنظیم میکنید و این واقعا به شما کمک میکند که روز خوبی داشته باشید. برای بهبود و بالابردن افکار مثبت خود میتوانید در اینترنت نقل قولهایی با مضامین مثبت را جست و جو کنید و حتی آنها را به دیوار اتاقتان بچسبانید. ۲. از وقتی که با خانوادهتان میگذرانید بیشترین بهره را ببرید وقتی ما رویاهای کاریمان را دنبال میکنیم، کمتر برای خانه و خانواده وقت میگذاریم. و حتی گاهی اوقات دلیل دیدن و وقتگذرانی با خانواده این است که مجبور هستیم یا اینکه مشکلی پیش آمده است. در این وقتها شاید بنظر بیاید که ما واقعا آنجا حضور داریم و به حرفهای آنها گوش میکنم، اما در حقیقت اینطور نیست چراکه مثلا یا داریم با گوشیمان ور میرویم و یا ایمیلهایمان را چک میکنیم. اما باید دانست که خانواده مهمترین چیز در زندگی شماست و اولویت آن باید قبل از کار شما باشد. تمام موفقیتهای شما در زندگی با خانوادهتان شروع میشود؛ اگر به این مسئله رسیدگی کنید بقیهٔ اوضاع را هم میتوانید بهتر سروسامان دهید. ۳. به محض اینکه بیدار میشوید آب بنوشید یک لیوان آب صبحگاهی یک روش ایدهآل برای شروع کردن صبحی سالم است. یک لیوان آب دارای مزایای زیادی برای سلامتی شماست: به متابولیسم بیشتر شما کمک میکند، میتواند به درمان بیماریها کمک کند و کمک میکند که سموم آلوده که در طول شب در بدنتان تجمع پیداکرده را خارج کنید. آب همچنین نه تنها به بدنتان، بلکه به مغزتان هم آبرسانی میکند و به شما حس انرژی و هشیاری میدهد. آب همینطور به تعادل سیستم لنفاویتان هم کمک میکند. ۴. هر روزه وقتی را کنار بگذارید و روی چیزی که در آن خوب هستید کار کنید تمام متخصصین روزانه حداقل ۱۵ دقیقه را برای خود کنار میگذارند تا تخصص خود را بهتر و اصلا کند. این یک راه ساده برای بهتر و بهتر شدن است. اگر میخواهید در زندگی موفق شوید باید از این مطمئن شوید که در کاری که میکنید وارد هستید. پس هر تخصصی که دارید، روزانه ۱۵ دقیقه را صرف بهبود آن کنید. ۱۵ دقیقه زمان زیادی نیست اما نتایجی که بهمراه دارد خیره کنند خواهد بود. ۵. ناهار بخورید بعضی از ما ممکن است در قرن ۲۱ وعدهٔ ناهار را حذف کنیم. یک دهه یا چندی بیشتر وعدهٔ ناهار چیز ارزشمندی تلقی میشد و افراد به آن بها میدادند اما امروزه به لطف افزایش فشار و حجم کاری، بسیاری از ما این وعدهٔ عذایی را نادیده میگیریم. اما باید دانست که این کار برای رسیدن به تعادل خوب نیست و برای رسیدن به تعادل و هماهنگی در زندگیتان بهتر است که از تایم ناهارتان لذت ببرید. ۶. وقتی به منزل میآیید کمی خوش بگذرانید برای خیلی از ما دست کشیدن از کار دشوار است. حتی بعضیها کارشان را به خانه هم میآورند. اما یک راه عالی برای رسیدن به تعادل و بهود زندگیتان این است که وقتی به منزل میایید خودتان را از مسائل کاری رها کنید. به جای اینکه مدام سرتان در ایمیل و لپتاپتان باشد چرا غذایی سفارش نداده و فیلمی تماشا نمیکنید؟ حتی بهتر، چرا شام را با همسر و خانوادهتان بیرون صرف نمیکنید؟ این چنین فعالیتهایی به شما انگیزه داده و موجب شادی شما میشوند. ۷. برای فردا قبل از خوابیدن برنامه ریزی کنید یک راه عالی برای بازگرداندن نظم و تعادل به زندگیتان این است که قبل از خواب کارهای فردایتان را برنامهریزی کنید. این کار -حتی تهیهٔ لیست- به شما کمک میکند که برنامهٔ دقیقی داشته و فقط روی چیزهایی که مهم هستند تمرکز کنید. این کار موجب صرفه جویی در زمان شده، بهره وری شما را بهبود میبخشد و متعاقبا شما را شادتر و متمرکزتر میکند. ۸. سخت کار کنید هیچکس بدون سخت کار کردن به سعادت و تعادل نرسیده است. اگر تمام روز را بیبرنامه و به تنبلی بگذرانید هیچ قدمی به جلو برنخواهید داشت و دست آخر زندگیتان سر از یک هرج و مرج و بینظمی درمیآورد. کار سخت، فداکاری و مقاومت واقعا جواب میدهند. اگر یک زندگی آسان و رو به روال میخواهید باید تمام تلاشتان را به کار ببرید. ۹. در پایان یک روز کاری به منزل بروید در نهایت هرچه هم باشد ما نمیتوانیم از پس استرس کاری بیش از حد بربیاییم. شاید همکاران شما فکر کنند که شما با اضافه کاری الگویی نمونه هستید، اما اگر وقت بیشتری را با خانوادهتان صرف کنید الگوی بهتری خواهید بود. خانوادهٔ شما لیاقت توجه و احترام شما را بیشتر از ساعتهای کاری طولانی دارند. منبع: beautyandtips ترجمه: دیجی رو
-
شما مطمئن هستید که انتخاب درستی در مورد همسرتان داشتهاید. حالا فردی را در کنار خود دارید که میتوانید با او صحبت کنید و از حضورش لذت ببرید. اما واقعا چگونه میتوان مطمئن بود که شما زوج مناسبی برای یکدیگر هستید؟ خوشبختانه علم پاسخ مناسبی برای این سوال دارد. در این مقاله فاکتورهایی را بیان میکنیم که میتواند بر روی روابط شما تاثیر بگذارد. 1- هر دو مثبت اندیش هستید: مطالعات مختلف نشان میدهد که نگاه مثبت به زندگی و حوادث پیرامون میتواند رابطه خوب و پایداری را ایجاد کند. محققان دانشگاه شیکاگو دریافتهاند زمانی که زوجها دارای مثبت اندیشی بالایی هستند، کمتر دچار درگیری و نزاع در روابط خود خواهند شد. احساسات مثبت بنیان اصلی هر رابطهای است زیرا داشتن احساسات منفی میتواند همه چیز را نابود کند. همیشه توصیه میشود نیمه پر لیوان را ببینید، اینکار مزایای خاصی دارد. مطالعه منتشر شده در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی نشان میدهد زوجهایی که دستاوردهای یکدیگر را تحسین میکنند رضایت بیشتری از رابطه خود دارند. 2- زیاد از پیام های متنی استفاده نمیکنید: استفاده از پیامهای متنی تاثیر خوبی در روابط انسانها دارد اما پیامهای گفتاری بسیار موثرتر است. در یک مطالعه انجام شده محققان دریافتند که استفاده بیش از حد پیامهای متنی در میان تمامی نسلها نکوهیده است. محققان بر این باورند که استفاده از پیامهای متنی اگرچه میتواند در برخی از موارد مفید باشد اما گرفتن پیام دقیق آن برای بیشتر افراد دشوار است. زمانی که فردی تعامل کمتری با طرف مقابلش داشته باشد انتظارات به خوبی برآورده نخواهد شد و همین امر میتواند زمینه ساز نارضایتی در افراد گردد. همچنین تحقیقات مشابه نشان میدهد مردانی که بیشتر از پیامهای متنی استفاده کردهاند؛ کیفیت رابطه آنها ضعیفتر از سایر افراد بوده است. محققان معتقدند زمانی که مردان نتوانند وارد رابطه مستقیم شوند از پیامهای متنی استفاده میکنند. 3- استفاده از رسانههای اجتماعی را محدود میکنید: در عصر دیجیتال امروز همه افراد دوست دارند از اخبار روز دنیا آگاه شوند. حتما شما هم از این موضوع مستثنی نیستید و دوست دارید تلگرام، اینستاگرام یا فیس بوک خود را به طور منظم بررسی کنید. اما حضور بیش از حد در رسانههای اجتماعی یکی از موارد سمی و آسیب رسان در روابط زناشویی است. مطالعات انجام شده نشان میدهد افرادی که بیشتر از دیگران از رسانهها و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند نزاع و درگیری بیشتری در روابطشان خواهند داشت و همین امر منجر به بروز مشکلات حاد و شدید در خانواده میشود. بنابراین افرادی که استفاده از این رسانهها را محدود میکنند زندگی بهتری خواهند داشت. 4- نوازش کردن را فراموش نمیکنید: همه افراد دوست دارند محبت فیزیکی را از بستگان نزدیک خود دریافت نمایند. این یک پاسخ زیستی طبیعی است اما زمانی که اینکار بخشی از رابطه زناشویی شما میشود، باعث ایجاد خوشحالی و رضایت در زندگی خواهد شد. مطالعهای که در مجله آمریکایی خانواده درمانی منتشر شده است ، بیش از ۱۰۰ مرد و ۱۹۵ زن را در این مورد بررسی کرده است. در این مطالعه محققان نوازش کردن، ماساژ و در آغوش گرفتن را مورد بررسی قرار دادند.آنها دریافتند که حضور مداوم این گونه موارد میتواند باعث رضایت طرفین در زندگی شود. نوازش میتواند ارتباط فیزیکی و صمیمیت مشترک بین زوج را افزایش دهد. این تنها یک رابطه جنسی نیست.در نتیجه از طریق لمس فیزیکی میتوان به سطحی از انرژی مثبت دست یافت که باعث خوشحالی کلی طرفین میشود. همین خوشحالی و رضایت نیز منجر به دوام زندگی مشترک خواهد شد. 5- احساسات خود را مخفی نمیکنید: مشکل در هر رابطهای وجود دارد. بیشتر زوجها به هنگام برخورد با مشکلات سعی میکنند احساسات واقعی خود را پنهان کنند اما مطالعات انجام شده نشان میدهد که اینکار میتواند به رابطه شما آسیب وارد کند. محققان دانشگاه فلوریدا دریافتهاند که بیان خشم و نارضایتی در زمانی که احساس خوبی ندارید میتواند برای حل مشکلات مفید باشد.اگر بتوانید در یک بستر سالم بحث کنید، احساس راحتی خواهید داشت و میتوانید احساسات واقعی خود را بیان کنید. همین امر موجب ایجاد یک چارچوب کاری خوب برای مدیریت جرو بحثها خواهد شد. در این صورت میتوانید رابطه مستحکمی داشته باشید. هرگز از بیان احساسات خود نترسید. 6- رابطه جنسی منظمی دارید: اگر بتوانید روابط عاشقانهای که در ابتدای ازدواجتان داشتید را حفظ کنید، قادر خواهید بود رابطه خوب و پایداری داشته باشید. در حقیقت مطالعات انجام شده نشان میدهد داشتن حداقل یکبار رابطه جنسی در هفته میتواند شادی و رضایت را وارد رابطه زناشویی بکند. برای این مطالعه محققان بیش از ۳۰۰۰۰ نفر را مورد بررسی قرار دادند. به طرز شگفت انگیزی، افرادی که رابطه جنسی خوبی نداشتند رضایت کمتری نیز داشتند. 7- شما شبیه یکدیگر هستید: اگر شما و همسرتان نقاط مشترک بیشتری داشته باشید زوج موفق تری خواهید بود. مطالعات انجام شده در دانشگاه Wellesley نیز این موضوع را تایید میکند. در این مطالعه محققان سوالاتی را در مورد تفکر، ارزشها و سایر موارد از زوجها پرسیدند. این مطالعه نشان داد زوجهایی که شباهت بیشتری به هم داشتند ارتباط بهتر و سازنده تری را ایجاد کرده بودند. اگر شما و همسرتان از لحاظ شخصیتی شبیه هم باشید، میتوانید در مواجهه با مشکلات مثل هم رفتار کنید. 8- عادت خرج کردن متفاوتی دارید: اگر بدانید بیشتر جرو بحثهای خانوادگی به خاطر مسائل مالی است شگفت زده میشوید. در حقیقت بر اساس گفتههای مجله پول؛ ۷۰ درصد زوجها بیشتر از هر چیزی بر روی مسائل مالی بحث میکنند. اگر دو طرف عادت متفاوتی در خرج کردن پول داشته باشند، زوج مناسبی برای یکدیگر خواهند بود. شواهد و تحقیقات انجام شده در دانشگاههای مختلف نیز همین امر را تایید میکند. محققان بیش از ۱۰۰۰ زوج را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که بیشتر افرادی که رابطه طولانی مدت دارند، معمولا عادت متفاوتی نیز در خرج کردن پول خواهند داشت. 9- از موارد یکسانی لذت میبرید: مطالعات انجام شده در مجله ارتباطات نشان میدهد که ۷۵ درصد زوجهای شاد با هم شاد میشوند و با هم میخندند. زوجهایی که از موارد کمدی یکسانی شاد میشوند رابطه بهتر و پایدارتری خواهند داشت. منبع: مجله سلامت
-
شاید قبول کردن آن سخت باشد اما همهٔ دوستان شما برایتان خوب نیستند و گاهی لازم است دوستانی که شما را پایین میکشند رها کنید. شاید این حرف کمی خودخواهانه بنظر برسد، ولی اینطور نیست، زیرا که ما در برابر شادی خودمان نیز به اندازه شادی دیگران مسئول هستیم. در ادامه ۹ خصوصیت از دوستانی که باید هرچه سریعتر رهایشان کنید آورده شده. پس در ادامه با دیجی رو همراه باشید. ۱.دوستی کاملا مطابق شرایط اوست اگر میبینید که همیشه کاری که دوستتان از شما میخواهد را انجام میدهید و حس میکنید که خودتان جای حرف زدن یا عنوان کردن خواستهای را ندارید، این یعنی دوستتان شما را تحت کنترل خودش دارد و این اصلا نشانهٔ خوبی نیست. دوستی یک رابطهی دو طرفه است نه یک طرفه. ۲. وقتی که واقعا به او احتیاج دارید نیست یک دوست خوب شما را در تمامی لحظات سخت یاری کرده و وقتی به او نیاز دارید در کنار شما خواهد بود. اگر وقتی دوستتان را نیاز دارید غیبش میزند اما در عین حال انتظار دارد که هروقت به شما احتیاج دارد شما همه چیز را کنار گذاشته و به کمک او بشتابید، این نشانهٔ دیگری مبنی بر این است که دوستیتان در تعادل نیست. ۳. او هرگز درست به حرفهایتان گوش نمیدهد وقتی نمیتوانید مطمئن باشید که یک نفر واقعا به حرفی که میزنید توجه میکند یانه، بنابراین آن شخص اصلا دوست خوبی برای شما نیست. احتمالا یکی از با ارزشترین چیزهایی که یک نفر میتواند برای دوستش انجام دهد این است که شنوندهٔ خوبی باشد. گوش ندادن به حرفهای دوست یک جور بیاحترامی است و نشان دهندهٔ این است که آن فرد رابطهی دوستانهتان را جدی نگرفتهاست. ۴. او دست رد به ایدههای شما میزند یک دوست باید شخصی باشد که شما را تشویق به دنبال کردن آرزوهایتان میکند. شاید او همیشه با شما موافق نباشد و گاهی اوقات جنبههای منفی کارتان را به شما گوشزد کند، اما هرگز نباید ایدهتان را به چیزی خارج از دسترس و نشدنی برایتان تبدیل کند. یک دوست باید کسی باشد که به رشد شما کمک میکند، نه اینکه شما را عقب نگه دارد. ۵. او از هیچی داستان درست میکند دوستی که سر هیچ و پوچ با شما دعوا کرده و چپ میافتد اصلا دوست نیست. بعضی افراد کلا دوست دارند مدام سر هیچی داستان درست کنند و شما ممکن است در یک ثانیه از دوست صمیمی و جون جونیشان به دشمن خونیشان تبدیل شوید. این دوستان ارزش دوستی را پایین میآورند و بهتر است که سعی کنید آنها را کنار بگذارید. ۶. آنها حسودی میکنند اگر دوستی دارید که به دوستان دیگر شما حسودیاش میشود، پس یک مشکل جدی دارید! هیچکس دوست ندارد حس کند بهش کم محلی شده و نادیده گرفته شده است، اما شما حق این را دارید که گاهی اوقات هم با دیگر دوستانتان بیرون بروید. اگر دوست صمیمیتان با این قضیه مشکل دارد و با صحبت کردن هم مسئله حل نمیشود، شاید بهتر آن است که به تمام کردن رابطهتان با او فکر کنید. ۷. او هیچوقت پول ندارد این یکی از چیزهای مهم بوده واصلا هم خودخواهانه نیست. البته که شما باید وقتی دوستتان از لحاظ مالی مشکل دارد کمکش کنید یا وقتی بیرون میروید دنگ بیشتری از پول را حساب کنید، اما نباید به بانک دوستتان هم تبدیل شوید! اگر حس میکنید واقعا از لحاظ مالی از شما سوء استفاده میشود، پس قطعا یا باید سعی کنید وضعیت را به حالت تعادل برگردانید و یا آن دوستی را به سرانجام برسانید. ۸. او حس و حال شما را از بین میبرد بعضی از افراد دوست دارند با تقسیم کردن ناراحتیهای خودشان دیگران را هم ناراحت کنند. منظورمان آن افرادی هستند که همواره بدبین بوده و تمام جاه طلبی، انگیزه و انرژی شما را از بین میبرند، آن هم فقط به خاطر اینکه خودشان این انگیزه و انرژی را ندارند!اگر هر بار که دوستتان را میبینید حالتان گرفته میشود، این هم احتمالا یک دلیل خوب دیگر برای تمام کردن آن دوستی است. ۹. شما واقعا دیگر از آنها خوشتان نمیآید گاهی اوقات حس میکنید که باید مسیر دیگری را در پیش بگیرید. فقط به این خاطر که یک نفر را میشناسید و برای مدتی با هم دوست بودهاید دلیل نمیشود که تا آخر عمرتان با هم دوست صمیمی بمانید. داشتن دوستانی که الهام بخش ما هستند و میشود متعادلانه با آنها بود بسیار مهم است. شاید جدا شدن از دوست چند سالهای که در عین حال شما را پایین میکشد و اجازهٔ پیشرفت بهتان نمیدهد قدری سخت باشد، اما شما باید کار درست را انجام دهید و تا آنجایی که میشود با محبت و مهربانی و آهسته، حدود رابطهتان را مشخص کرده و یا اگر میخواهید، آن دوستی را تمام کنید. منبع: beautyandtips ترجمه: دیجی رو
-
- روابط اجتماعی
- وبژه
-
(و 9 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
برخی از حقایق مهم در زندگی وجود دارند که به شکل پارادوکس یا متناقضنما هستند. شاید بنظر غیرممکن برسند اما تجربه، درست بودن آنها را بارها و بارها ثابت کرده است. برای اینکه بهتر متوجه منظورمان شوید بیایید نگاهی به عمق این ۲۰ پارادوکس که در زندگی همهی ما صدق میکند بیندازیم. پس در ادامه با دیجی رو همراه باشید. ۱.هرچه بیشتر از یک ویژگی در کسی متنفر باشید، بیشتر سعی میکنید که از بروز آن ویژگی در خودتان اجتناب کنید Carl Jung بر این باور است که ویژگیهایی در دیگران که ما را آزار میدهند، بازتابی از قسمتهایی از شخصیت ما هستند که ما سعی بر انکارشان داریم. به عنوان مثال زنی که در مورد وزن و هیکل خود اطمینان خاطر ندارد به همه میگوید چاق و یا مردی که در مورد وضع مالیاش اطمینان خاطر ندارد بیشتر دیگران را بر اساس وضع مالیشان مورد نقد قرار میدهد. ۲. افرادی که نمیتوانند اعتماد کنند قابل اعتماد نیستند درواقع یکی از راههایی که افراد از خودشان محافظت میکنند این است که اولین ضربه را آنها به دیگران میزنند. ۳. هرچه بیشتر شکست بخورید احتمال پیروزیتان بیشتر میشود نقل قولهای انگیزشی و الهام بخش افراد معروف اینجا بدرد میخورد. مثلا همین ادیسون بیش از ۱۰ هزار نمونهٔ اولیه را آزمایش کرد تا بالاخره لامپ را اختراع کرد. موفقیت به دنبال پیشرفت میآید و پیشرفت به دنبال شکست و در این میان هیچ راه میانبری نیست. ۴. هرچه بیشتر سعی کنید دیگران را تحت تاثیر قراردهید کمتر تحت تاثیر قرار میگیرند ۵. هرچه چیزی بیشتر شما را بترساند بیشتر باید سعی کنید که انجامش دهید در اینجا منظور انجام کارهایی که بازی با جانمان هستند یا صدمهٔ فیزیکی میرسانند نیست؛ بلکه منظورمان کارهایی مثل صحبت کردن با فردی است که مدتهاست به او فکر میکنیم، سخنرانی در ملا عام، شروع یک کسب و کار جدید، صادق بودن درمورد یک مسئلهٔ خاص و از این جور چیزهاست. اینها مواردی هستند که شما را میترسانند و شما هرچه بیشتری از کاری بترسید باید بیشتر به سمت آن بروید. ۶. هرچه بیشتر از مرگ بترسید کمتر از زندگی لذت میبرید ۷. هرچه بیشتر یادبگیرید بیشتر متوجه میشوید که چقدر کم میدانید ۸. هرچه کمتر به دیگران اهمیت بدهید به خودتان هم کمتر اهمیت میدهید شاید این مورد بنظر کمی دور از انتظار برسد اما افراد با دیگران، آنطور که با خودشان رفتار میکنند برخورد میکنند. شاید این مسئله از بیرون خیلی پیدا نباشد اما مثلا افرادی که در ارتباط با دیگران ظالمانه عمل میکنند، با خودشان هم همین رفتار ظالمانه را دارند. ۹. هرچه بیشتر با دیگران در ارتباط باشیم و در جمع باشیم احساس تنهایی بیشتری میکنیم این مورد طبق تحقیقات کاملا اثبات شدهاست. ۱۰. هرچه بیشتر از شکست خوردن بترسید احتمال شکست خوردنتان بالاتر میرود ۱۱. هرچه دستیابی به چیزی بنظرمان سختتر باشد سختتر هم بدستش میاوریم وقتی ما انتظار داریم چیزی سخت باشد اغلب ناخودآگاه دستیابی به آن را مشکلتر میکنیم. مثلا ممکن است حس کنید شروع کردن یک گفت و گو با فردی غریبه کار سختی است و کلی هم در این زمینه در جاهای مختلف مطالعه کنید و این کار را به حرکتی خیلی سخت و پیچیده برای خودتان تبدیل کنید. اما برای این کار کافی است که سلام کرده و از طرف مقابل سوالی ساده بپرسید؛ بعد از آن همه چیز خود به خود پیش میرود. ۱۲. هرچه چیزی دردسترستر باشد کمتر آن را میخواهید ذات انسان اینطور است که فکر میکند فقط چیزهای کمیاب ارزشمند هستند و چیزهای فراوان و زیاد آن ارزش را ندارند. اما باید دانست که همیشه اینطور نیست. ۱۳. بهترین راه برای ملاقات و در رابطه بودن با کسی این است که به با او بودن احتیاجی نداشته باشید به بیانی دیگر یعنی رابطهتان از سر نیاز خاصی نباشد. ۱۴. هرچه بیشتر درمورد اشتباهاتتان صادق باشید افراد بیشتری به شما به چشم یک انسان کامل نگاه میکنند نکتهٔ خیلی جالب اینجاست که هرچه بیشتر با عالی و بینقص نبودنتان راحت باشید و آن را پذیرفته باشید، مردم بیشتر فکر میکنند که شما عالی و بینقص هستید ۱۵. هرچه بیشتر سعی کنید کسی را با خودتان نگه دارید او را دورتر میکنید وقتی نشان داده احساسات در یک رابطه تبدیل به الزام شد، آن احساسات دیگر هیچ معنیای ندارند. مثلا اگر دوست تان حس کند که ملزم است حتما آخرهفتههایش را با شما بگذراند، آن آخر هفتهها خیلی بیارزش هستند. ۱۶. هرچه بیشتر سعی کنید با کسی بحث کنید کمتر میتوانید آنها را متقاعد کنید ۱۷. هرچه انتخابهای بیشتری داشته باشید میزان رضایتتان از هرکدام پایینتر میآید ۱۸. هرچه یک نفر بیشتر متقاعد باشد که حق با اوست، احتمالا در آن زمینه دانش کمتری دارد به قول Bertrand Russell: مشکل دنیا این است که افراد احمق کاملا از صحت گفتهٔ خویش مطمئنند، حال آنکه افراد فرهیخته پر از شک و تردیدند. ۱۹. تنها قطعیت این است که هیچوقت هیچ چیزی قطعی نیست ۲۰. تنها ثبات تغییر است این شاید مفهومیترین جملهٔ این مطلب باشد که شاید بنظر درست نیاید اما عمیقا صحیح است. نظر شما چیست؟ آیا شما نیز این پارادوکس ها را قبول دارید؟ ترجمه: دیجی رو منبع: markmanson
-
- جالب
- متناقض نما
- (و 9 مورد دیگر)
-
بیشک شنیدهاید که چقدر صرف کردن زمانی برای خودتان دارای اهمیت است و ما همه به زمانی برای خودمان احتیاج داریم که کمی ریلکس کرده و ذهنمان را آزادکنیم. اما سوال اینجاست که در این بازههای زمانی که بخودمان اختصاص میدهیم و در وقت آزاد باید چه کاری کنیم؟ اگر چیزی به ذهنتان نمیرسد ما در اینجا 10 ایده برای شما داریم که به شما کمک میکنند از زمانهایی که بخودتان اختصاص دادهاید لذت برده و نهایت استفاده را ببرید. ۱.قدم بزنید رفتن به هوای تازه وکمی لذت بردن از طبیعت یکی از بهترین راههایی است که میتوانید با آن استرس را از خودتان دور کرده و خلق و خویتان را بهترکنید. این کار همچنین به شما زمانی میدهد که ذهنتان را پاک کرده و با دیدی بهتر به مسائل بنگرید. راه دوری هم لازم نیست بروید، کمی قدم زدن در پارک محلهتان هم میتواند تاثیر کافی را بر روی شما بگذارد. ۲. یک وعده غذای خوب بخورید چه کسی گفته که حتما باید مناسبتی باشد که یک وعده غذای خوب در رستوران صرف کنید؟ خودتان را به یک رستوران خوب دعوت کنید و دلی از عذا دربیاورید. میتوانید در همان جای همیشگی غذا بخورید یا اینکه هم جای جدیدی را امتحان کنید و هم غذای جدیدی را. ۳. یک جای جدید را کشف کنید این یکی دیگر از کارهایی است که میتوانید در اوقاتی که به خودتان اختصاص دادهاید انجام دهید. شاید وقت مسافرت کردن نداشته باشید اما میتوانید همینطوری سوار ماشینتان شده، به دل جاده بزنید و جای جدیدی را پیدا کنید. این کار قدری ماجراجویی به همراه دارد میتوانید از مغازههای جدید دیدن کرده و ناهارتان را جای جدیدی میل کنید. ۴. به خرید بروید وقتی کمی برای خودتان وقت دارید بهترین زمان است که به خرید بروید. میتوانید به هر تعداد مغازهای که میخواهید سر بزنید، هر تعداد لباس را که میخواهید پرو کنید و هیچکس هم نخواهد بود که هولتان کند و هی بگوید که خسته شدم بریم! حتی اصلا لازم نیست چیزی بخرید! میتوانید فقط دوری بزنید و هرچیزی که خواستید را نشان کرده و بعدا به سراغ خریدنش بروید. ۵. کمی از خشمتان را آزاد کنید اگر کسی اخیرا عصبانیتان کرده یا اعصابتان را خرد کردهاست، میتوانید به باشگاه بروید و تمام این خشم را با ورزش کردن خالی کنید. ۶. یک حمام داغ و طولانی بگیرید یکی از بهترین راهها برای ریلکس کردن این است که یک دوش آبگرم طولانی بگیرید. حتی میتوانید کمی موسیقی ملایم هم برای خودتان پلی کنید که بیشتر ذهنتان آزاد شود. ۷. یک کتاب خوب بخوانید خواندن کتاب کار بسیاری ریلکس کنندهای است و حواستان را از دغدغهها و مشکلات پرت میکند. پس راحت دراز بکشید و یک کتاب خوب برای خواندن انتخاب کنید. ۸. دستورالعملهای جدید را امتحان کنید یکی دیگر از کارهای جالبی که میتوانید انجام دهید آشپزی است. اگر چند ساعت برای خودتان وقت دارید، میتوانید از آن برای بهتر کردن آشپزیتان استفاده کنید. حتی کتاب آشپزی هم لازم نیست و فقط کافی است نگاهی در اینترنت بیندازید تا ببینید که با موادی که در خانه دارید چه غذای جدیدی میتوانید درست کنید. ۹. مدیتیشن کنید اگر تا به حال هیچوقت مدیتیشن را امتحان نکردهاید شاید بنظرتان کمی عجیب بیایید اما هر روزه بسیاری از مردم برای ریلکس کردن ذهن و بدنشان به مدیتیشن روی میآورند. میتوانید در کلاسهای مدیتیشن شرکت کنید یا اینکه از اینترنت و کتابهای خودآموز کمک بگیرید. بر تنفستان تمرکز کنید و سعی کنید ذهنتان را از تمام افکار مزاحم پاک کنید. بد نیست امتحان کنید، شاید هیچوقت انجام آن را ترک نکردید! ۱۰. دفترخاطراتتان را بنویسید داشتن دفترخاطرات میتواند یک راه بسیار موثر و درمانی باشد. این کار به شما کمک میکند که ذهنتان را سازماندهی کنید و احساساتتان را بهتر درک کنید. این کار همچنین راهی برای ثبت خاطراتتان است و شاید بد نباشد بعدها خاطراتتان را مرور کنید. منبع: beautyandtips ترجمه: دیجی رو
-
نیازهای عاطفی و احساسی خود را نادیده میگیرید بسیاری از بزرگسالانی که در خانوادههای ناسالم بزرگ شدهاند، توجهی به نیازهای احساسی خود ندارند. و این میتواند باعث شود احساس کنند مجبورند به روابط سمی در اطراف خود ادامه دهند. بچههای سنین مختلف که از خانوادههایی سمی به اجتماع قدم گذاشتهاند، از نظر عاطفی و احساسی کمبودهایی دارند که معمولا نتیجهی بزرگ شدن در خانوادهای است که حول نیازها و خواستههای اعضای سمی اعضای خانواده شکل گرفته است. خیلی مهم است که با شناسایی چیزهایی که به شما احساس سلامت هیجانی و روحی میدهد، با این ویژگی خود مبارزه کنید. همیشه میترسید که مبادا فریب بخورید روابط خانوادهی سمی معمولا نتیجهی رفتارهای تقلب آمیز یک یا چند عضو در خانواده است. این تقلبها و سوء استفادهها ممکن است طبق نیازهای هیجانی، جسمی و یا مالی باشد. سوء استفادهی مالی و سوء استفادهی عاطفی، دو دلیل کاملا مشخص و متمایز است که نشان میدهد باید روابط تان را با اعضای سمی و مضر خانواده تمام کنید. احساس ترس مداوم از فریب خوردن و مورد سوء استفاده قرار گرفتن می تواند بر روابط شما در آینده تاثیر بدی بگذارد و قادر به اعتماد کردن نباشید. به سختی به کسی اعتماد میکنید اصلا تعجب ندارد که بزرگ شدن در یک خانوادهی سمی، توانایی شما برای اعتماد کردن به دیگران را نابود کند. اینکه بفهمید آنهایی که قرار است دوستتان داشته باشند، به شما عشق بورزند و از شما حمایت و مراقبت کنند، با اختیار و انتخاب خود، به شما آسیب میزنند، باوری است که در هر سنی پذیرفتن آن بسیار دشوار است. بچههایی که در خانوادههای سمی بزرگ میشوند، به سختی میتوانند به بزرگسالان دیگر اطمینان کنند. به ارزشهای خود در روابط تان اهمیت بدهید و به دنبال کسانی باشید که این ارزشها را درک کنند و به شما احترام بگذارند تا بهتر بتوانید شخصیت اصلی خودتان را بشناسید و با حس بهتری به دیگران اعتماد کنید. روابط خود را بر اساس چیزهایی که در خانوادهی خود یاد گرفتهاید میسنجید ناخودآگاه افراد دیگر و روابطی که با آنها دارید را طبق معیارهای خانوادهی خود میسنجید، با وجود اینکه حالا دیگر میدانید در چه محیطی بزرگ شدهاید و چقدر آسیب دیدهاید. تنها راه حل این است که فورا بررسی کنید حفظ این روابط سمی، واقعا درست است. ایدهی قطه روابط خانوادگی برای خیلی از افراد حتی قابل تصور هم نیست، اما در مواردی که چنین روابطی بسیار مضر و سمی هستند، تصمیمی است لازم که باید گرفته شود. احساس میکنید هویت مشخصی ندارید دو رابطهای که حین دوران نوجوانی، پشت سر هم تجربهاش میکنیم، یکی با والدینمان و دیگری با خودمان است. اگر رابطهی والد و فرزند، سوء استفاده گرانه باشد پس این احتمال وجود دارد که این فرد، با خودش هم رابطهای سمی داشته باشد، مخصوصا از جهت کمبود اعتماد بنفس. اعتماد بنفس، ریشهی عمیقی به عنوان انگیزهی اصلی انسان از جنبهی روانشناسی دارد. بنابراین بچهها در کنار اعتماد بنفس درونیشان، به احترام از جانب خانواده نیز نیاز دارند تا بتوانند به واقعیت و هویت خود دست پیدا کنند. همیشه احساس میکنید کودک باقی ماندهاید روابط سمی و به ویژه داشتن والدین سمی، شامل کسانی میشود که توانمندیهای بالقوهی فرزند را به عنوان یک بالغ قبول ندارند. این والدین با اعمال همان میزان کنترلی که در دوران خردسالی وجود داشته، جلوی رشد مستقل فرزند را میگیرند و اغلب جوری رفتار میکنند که بچهها همیشه احساس گناه و خطا کرده و هر وقت این کنترل بیش از حد با مقاومت روبرو شود، ناراضی و رنجیده خاطر خواهند شد. اگر اعضای خانوادهی شما نتوانند شما را نسبت به زندگی بزرگسالی به عنوان چیزی که متعلق به خودتان است آگاه کنند یا به حدودهایی که شما تعیین کردهاید احترام بگذارند، پس بهتر است ادامهی روابط خانوادگی خود را به دقت بررسی کنید. به سختی میتوانید ابراز هیجانات خود را کنترل کنید این احتمال تا حدود زیادی وجود دارد که کسی که والدین یا خواهر و برادرهایش همیشه احساسات و هیجانات خودشان را غالب کردهاند، بعدها در زندگی به سختی بتواند هیجانات خودش را بشناسد و ابراز کند. توصیه میکنیم تجربیات سخت و ناخوشایند دوران کودکیتان را پیدا کرده و لیستی از رفتارها و هیجاناتی که دوست دارید تغییر دهید تهیه کنید. یکی را برای شروع انتخاب کرده و تلاشتان را آغاز کنید، واکنشهای هیجانیتان را تغییر دهید و روی رفتارهایتان یکی یکی کار کنید. منبع: برترین ها
-
نام: کودک عشق گوینده: روانشناس سید حمید رضا محتشمی زمان: ۱۵:۱۰ نوع: پادکست (وویس) به بهانه ولنتلین دانلود: ۷ مگابایت منبع: art2016
-
- ابراز علاقه
- جالب
- (و 8 مورد دیگر)
-
آن پدر و مادرهایی که عجولترند ممکن است اول کار کمی ناامید بشوند، ولی اکثر پدر و مادرها به تدریج علائمی از کودک دریافت میکنند که نشان میدهد چیزی شبیه به عشق دارد در دل جگرگوشهشان جوانه میزند؛ چیزی که روانشناسان اسم آن را «دلبستگی» میگذارند و به زبان ساده آن را اینطور توصیف میکنند «وقتی که شما از کوچولویتان مراقبت میکنید، او هر روز بیشتر درگیر عشق به شما میشود. وقتی که این اتفاق افتاد، او کم کم به شیوه خودش علاقه و قدردانیاش را نسبت به شما ابراز میکند. این رفتارها همان زبانی است که نشان میدهد او چقدر به شما دلبسته شده است». کوچولوها اینطور ابراز عشق میکنند از آنجا که بچهها منحصربفرد هستند، شیوههای ابراز علاقه آنها هم منحصربفرد است. اما به هر حال یک سری رفتارهای مشترک در بچهها وجود دارد که در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میشود: 1. آرامش را فقط با شما تجربه میکند. آرامشی که نوزادان فقط در آغوش پدر و مادرهایشان پیدا میکنند نشان میدهد که آنها حضور والدین را درک میکنند. 2. برایتان دلبری می کند. مدتی بعد از تولد، سر و کله شیرین کاریهای کوچولوها پیدا می شود. با این اتفاق کم کم او می-فهمد که چهطور میتواند با یک لبخند یا یک نگاه ویژه شما را برای ساعتها کنار خودش نگه دارد. 3. وقتی از شما دور میشود، اعتراض میکند. حدوداً از یکسالگی تا سه سالگی، کودک از دوری والدین ناراحت میشود و با بازگشت آنها به وجد میآید. این ناراحتی که با عنوان «اضطراب جدایی» از آن یاد میشود، نشانه علاقه خاصی است که کودک به شما دارد. 4. عشق جدیدش را معرفی میکند. بچهها اغلب در حوالی یک سالگی به یک شی ء خاص علاقه شدیدی پیدا میکنند. این شیء که در اصطلاح روانشناسی به آن «شیء انتقالی» گفته میشود، معمولاً یک جور اسباب بازی و یا یکی از وسایل کودک است که کودک آن را جایگزین حضور پدر و مادر میکند و به کمک آن در مواقع استرسزایی که والدین در دسترس نیستند، امنیت خود را تأمین میکند. حضور آن شیء یا اسباب بازی در واقع نمایانگر عشق کودک به شما است، البته به شیوهای که میتواند آن را تحت کنترل خودش داشته باشد. 5. به شما زل میزند. بچهها به محض تولد میتوانند صدا و بوی مادرشان را تشخیص دهند. مدتی بعد آنها سعی میکنند صداها و بوها را با تصاویری که از افراد مورد علاقهشان می بینند مرتبط کنند. به همین دلیل لحظاتی به چهره پدر و مادرشان خیره میشوند تا بتوانند همه اطلاعاتی که به آنها مربوط میشود را به حافظه بسپارند. 6. شما را میبوسد. حدود یک سالگی بچهها شروع میکنند به بوسیدن والدین؛ آن هم بوسههایی منحصر بفرد و آبدار که خاص این دوران هستند! این بوسهها یک رفتار غریزی نیستند بلکه رفتاری هستند که بچهها برای ابراز عاطفه به افراد مورد علاقهشان از شما یاد گرفتهاند. 7. دستهایش را به سمت شما دراز میکند. بچهها از شش ماهگی این توانایی شناختی و بدنی را پیدا میکنند که به والدینشان بفهمانند آنها را بغل کنند. این توانایی که به صورت دست دراز کردن به سوی دیگران نمود پیدا میکند، اغلب منحصر به والدین است و حتی اگر فرد دیگری هم او را بغل کرده باشد، کودک به محض دیدن پدر و مادرش مجدداً دستهایش را به سمت آنها دراز میکند. 8. اگرچه از شما دور میشود ولی دوباره به سراغتان میآید. به محض اینکه کودک شروع به سینه خیز رفتن میکند، این جرأت را پیدا میکند که گهگاهی از والدین فاصله بگیرد. این سفرهای اکتشافی معمولاً تا وقتی ادامه پیدا میکنند که کودک از دوری پدر و مادر احساس نا امنی نکند. به عبارت دیگر، به محض اینکه کودک احساس نا امنی بکند، به سمت والدینش بر میگردد. 9. با دیدن شما تقلا میکند و سر و صدا راه میاندازد. یکی از نشانههای دیگر وجود دلبستگی عمیق کودک نسبت به شما این است که وقتی کودکتان بعد از چند ساعت شما را میبیند، شروع میکند به دست و پا زدنهای شادمانه. 10. از کارهای شما تقلید میکند. بچهها از کارها و رفتارهای کسانی تقلید میکنند که بیشترین علاقه را به آنها دارند. 11. بعضی بد قلقیهایش را فقط برای شما نگه میدارد. آیا برایتان پیش آمده است که کودکتان تا قبل از دیدن شما سرش به کار خودش گرم باشد ولی به محض اینکه چشمش به شما بخورد سر بهانههای آنچنانیاش باز بشود؟ باورتان بشود یا نه، این بدقلقیها یکی از نشانههای عشق خاص کودک به شما است! منبع: نی نی سایت