-
گروه تلگرامی دیوونه تو
-
مطالب مشابه
-
توسط sajjad
1. افرادی که قضاوت میکنند
افراد قضاوتگر را این روزها همه جا میتوان دید، آنها همه چیز را نقد و قضاوت میکنند و همان نتیجهای را میگیرند که خودشان ترجیح میدهند. اگر شما وقت زیادی را صرف کنید و چیزی را برای آنها با جزئیات فراوان برایشان شرح دهید یک گوش آنها در و گوش دیگر دروازه خواهد بود چون پیش از آن که سخنان شما حتی شروع شده باشد آنها به نتیجه و قضاوت نهایی رسیدهاند. آنها در گوش دادن و ارتباط برقرار کردن بسیار ضعیف هستند بنابراین دوستی و همکاری و مشورت با چنین افرادی به معنای واقعی کلمه، اتلاف وقت است.
2. افرادی که حسادت میکنند
اگر به فعالیتهای مهمی مثل کارآفرینی مشغول هستید در طول فعالیت خود با فراز و نشیبهای زیادی روبرو خواهید شد. همه در چنین شرایطی به افرادی نیاز دارند که از آنها حمایت کنند به خصوص در شرایط سخت که روحیه دادن و افکار مثبت اهمیت بیشتری پیدا میکند. اما این افراد حمایتگر باید در روزهای اوج و موفقیت هم چشم دیدن خوشحالیهای شما را داشته باشند! افراد حسود نمیتوانند شادی و موفقیت شما را ببینند، آنها دوست دارند اتفاقات خوب فقط برای خودشان بیفتد و نه کس دیگری، در نتیجه به نحوی برای خراب کردن موفقیت و حس خوب شما تلاش میکنند، پس پیش از آن که به هدف خود برسند این افراد مسموم را از اطراف خود دور کنید.
3. افرادی که زورگو هستند
افراد زورگو و کسانی که دوست دارند همه چیز را تحت کنترل داشته باشند هرگز به حرفهای بقیه گوش نمیدهند. آنها نمیخواهند این کار را انجام دهند چون تصور میکنند که همه چیز را میدانند و بهترین راه انجام هر کاری در دست خود آنها است. چنین افرادی در روابط شخصی و دوستانه بسیار آزاردهنده هستند اما در محیطهای کاری و حرفهای به یک کابوس واقعی تبدیل میشوند. یک ساختار شغلی موفق، تنها در سایه همکاری و پیروی از دستورات امکان پذیر است و اگر افراد کنترل کننده و زورگو در گروه شما وجود داشته باشند به معنای دوتا شدن آشپز است، یعنی آش یا شور میشود یا بینمک!
4. افرادی که مغرور هستند
هرگز اعتماد به نفس را با غرور اشتباه نگیرید. افرادی که اعتماد به نفس دارند الهام بخش دیگران هستند اما افراد مغرور تنها آزاردهنده هستند و باعث ناراحتی دیگران میشوند. فردی که رفتار مغرورانهای دارد تصور میکند که بهتر از دیگران است و هرگز خود را هم سطح با بقیه تصور نمیکند در نتیجه انتظارات بالایی هم دارد. چنین افرادی در روابط دوستانه بسیار خودخواهانه رفتار میکنند و قابل تحمل نیستند. همچنین در محیطهای کاری نیز نمیتوان حضور چنین افرادی را تحمل کرد چون محیطی ناخوشایند برای بقیه به وجود میآورند.
5. افرادی که مظلوم نمایی میکنند
چنین افرادی خود را قربانی میدانند و همیشه بهانههایی برای توجیه اشتباهات و خطاهای خود دارند. این نوع از افراد مسموم را همه جا میتوان دید چون از نظر تعداد نسبت به گروههای دیگر برتری دارند. چنین افرادی هرگز مسئولیت کارها و اشتباهات خود را نمیپذیرند و آن را بر گردن دیگران میاندازند. چنین افرادی هرگز دوستان خوب و مسئولیت پذیری نخواهند بود و حضور آنها به خصوص در محیطهای کاری بسیار آسیبزا است. بنابراین شما چارهای جز حذف کردن آنها ندارید اما با این کار از گلایهها و بیمسئولیتی آنها خلاص خواهید شد.
6. افرادی که موج منفی میدهند
افرادی که همیشه بدبین هستند باعث از بین رفتن موج مثبت در اطراف شما خواهند شد. آنها با حرفهای بد و پیش بینیهای منفی باعث از بین رفتن امید بقیه میشوند و شما هرگز از چنین افرادی حرفهای مثبت و تشویق کننده نخواهید شنید. این افراد مسموم هر ایده و فکر جدیدی را محکوم به شکست میدانند و به جای حمایت کردن از شما و تلاشهای شما، فقط به شکستهای احتمالی فکر میکنند. این افراد ممکن است از روی حسادت یا بدذاتی این کار را انجام دهند یا ساختار ذهنی منفی گرایی داشته باشند اما در هر صورت اگر به دنبال موفقیت و زندگی شاد و آرام هستید باید چنین افرادی را از اطراف خود دور کنید.
7. افرادی که دروغ می گویند
شما برای این که بتوانید فرد موفقی باشید باید خودتان را با افراد موفق احاطه کنید، افرادی که قابل اعتماد هستند و همیشه میتوانید روی آنها حساب کنید. واضح است که افراد دروغگو، هرگز قابل اعتماد نیستند و نمیتوان روی آنها حساب کرد چون شما نمیتوانید از درستی حرف و قول وی مطمئن باشید. این دسته از افراد مسموم به تدریج باعث آسیب دیدن کار و روابط شما خواهند شد پس بهتر است هرچه زودتر آنها را از اطراف خود دور کنید تا از شنیدن دروغ و حرفهای بیاساس رها شوید.
8. افرادی که غیبت میکنند
بیشتر افراد غیبت میکنند و بدیهای دیگران را برمیشمارند تا نقاط ضعف و کاستیهای خود را مخفی کنند اما شما در غیبتهایی که میشنوید نمیتوانید واقعیت را از حدس و گمانها جدا کنید در نتیجه اطلاعاتی غلط و تحریف شده تولید میشود که میتواند به احساسات دیگران صدمه بزند و به دشمن شدن آنها با شما منجر شود. بنابراین بودن در کنار افرادی که اهل غیبت کردن هستند و بدتر از همه، دوستی با این افراد میتواند به موقعیت کاری و اجتماعی شما به شدت صدمه بزند. این افراد مسموم مثل سرطان گسترش پیدا میکنند و محیطی بد و منفی در اطراف شما به وجود میآورند که در نهایت به ضرر شما تمام خواهد شد.
منبع: دیجی رو
-
توسط sajjad
۱- از خانواده او خوش تان نمی آید
شما مجبورید که با خانواده همسرتان در ارتباط باشید، بنابراین حتی اگر به آنها علاقه ندارید، بهتر است که این موضوع را به رویتان نیاورید. اگر دوست دارید که احترام میان شما و همسرتان از بین نرود، سعی کنید که نکات مثبت خانواده همسرتان را ببینید تا رابطه با آنها برایتان قابل تحمل باشد، در غیر صورت وارد بحثی با همسرتان خواهید شد که هیچ نتیجه مثبتی نخواهد داشت.
۲- خانواده شما از همسرتان راضی نیست
نیازی نیست که به همسرتان بگویید خانواده شما علاقه ای به او ندارند. این کار تنها موجب ناراحتی و نگرانی همسرتان شده و وضعیت را بدتر می کند. به جای آن سعی کنید به دنبال دلیل این رفتار خانواده تان باشید و فرصتی را ایجاد کنید تا این کدورت ها میان شان برطرف شود.
۳- دیگر عاشق دلخسته او نیستید
اکثر زوج ها پس از مدتی احساس می کنند که دیگر آن شور و نشاط و عشق آتشین روزهای اول را نسبت به همسرشان ندارند. اختلاف نظرها در هر رابطه ای وجود دارد، طبیعی ست که شما هیجان روزهای اول را نداشته باشید اما این را هم بدانید که از بین رفتن این هیجان به معنی کم شدن علاقه شما نیست، بلکه تنها فرم رابطه تان تغییر کرده است. بنابراین بهتر است که این موضوع را به روی همسرتان نیاورید زیرا ممکن است که تنها توهمی بیش نباشد.
۴- دست و پا چلفتی هستید
اگر هنگام درست کردن غذا هزار بار اشتباه کردید یا آنقدر حواس پرت هستید که یادتان می رود کدام کار را چه زمانی انجام دهید و... بهتر است که این سوتی ها را برای خودتان نگه دارید. تنها در مواقعی که اتفاق خنده داری برایتان رخ داد، آن را برای همسرتان تعریف کنید، در غیر این صورت لازم نیست که خودتان را در مقابل همسرتان فردی دست و پا چلفتی و حواس پرت جلوه دهید. این کار تنها اعتماد به نفس شما را پایی می آورد.
۵- از دوست او خوش تان می آید
طبیعی ست که ما به سمت زیبایی جذب شویم. گاهی ما از یک بازیگر یا خواننده خوشمان می آید و گاهی یک فرد عادی نظر ما را به خود جلب می کند. اما باید حواس تان باشد زیرا اگر آن فرد عادی دوست همسرتان است، بهتر است که از بیان کردن آن امتناع کنید زیرا حسادت همسرتان را بر می انگیزید.
از خانواده او خوش تان نمی آید
شما مجبورید که با خانواده همسرتان در ارتباط باشید، بنابراین حتی اگر به آنها علاقه ندارید، بهتر است که این موضوع را به رویتان نیاورید. اگر دوست دارید که احترام میان شما و همسرتان از بین نرود، سعی کنید که نکات مثبت خانواده همسرتان را ببینید تا رابطه با آنها برایتان قابل تحمل باشد، در غیر صورت وارد بحثی با همسرتان خواهید شد که هیچ نتیجه مثبتی نخواهد داشت.
خانواده شما از همسرتان راضی نیست
نیازی نیست که به همسرتان بگویید خانواده شما علاقه ای به او ندارند. این کار تنها موجب ناراحتی و نگرانی همسرتان شده و وضعیت را بدتر می کند. به جای آن سعی کنید به دنبال دلیل این رفتار خانواده تان باشید و فرصتی را ایجاد کنید تا این کدورت ها میان شان برطرف شود.
دیگر عاشق دلخسته او نیستید
اکثر زوج ها پس از مدتی احساس می کنند که دیگر آن شور و نشاط و عشق آتشین روزهای اول را نسبت به همسرشان ندارند. اختلاف نظرها در هر رابطه ای وجود دارد، طبیعی ست که شما هیجان روزهای اول را نداشته باشید اما این را هم بدانید که از بین رفتن این هیجان به معنی کم شدن علاقه شما نیست، بلکه تنها فرم رابطه تان تغییر کرده است. بنابراین بهتر است که این موضوع را به روی همسرتان نیاورید زیرا ممکن است که تنها توهمی بیش نباشد.
دست و پا چلفتی هستید
اگر هنگام درست کردن غذا هزار بار اشتباه کردید یا آنقدر حواس پرت هستید که یادتان می رود کدام کار را چه زمانی انجام دهید و... بهتر است که این سوتی ها را برای خودتان نگه دارید. تنها در مواقعی که اتفاق خنده داری برایتان رخ داد، آن را برای همسرتان تعریف کنید، در غیر این صورت لازم نیست که خودتان را در مقابل همسرتان فردی دست و پا چلفتی و حواس پرت جلوه دهید. این کار تنها اعتماد به نفس شما را پایی می آورد.
از دوست او خوش تان می آید
طبیعی ست که ما به سمت زیبایی جذب شویم. گاهی ما از یک بازیگر یا خواننده خوشمان می آید و گاهی یک فرد عادی نظر ما را به خود جلب می کند. اما باید حواس تان باشد زیرا اگر آن فرد عادی دوست همسرتان است، بهتر است که از بیان کردن آن امتناع کنید زیرا حسادت همسرتان را بر می انگیزید.
رازی که دوست تان به شما می گوید
مطمئنا دوستان تان رازهایشان را با شما در میان می گذارند، حتی اگر شما همه چیزتان را به همسرتان می گویید، بهتر است که دور این یک مورد را خط بکشید. زیرا ممکن است که همسرتان ناخواسته آن را لو دهد یا این که یک روزی از آن راز بر علیه دوست تان استفاده کند، از این رو اگر می خواهید که اعتماد دوست تان را نسبت به خودتان از بین نبرید، راز نگه دار خوبی باشید.
همسرتان زیادی حساس است
ممکن است همسر شما از چیزی ناراحت شود که از نظر شما اهمیت چندانی ندارد، در این شرایط نباید به او بگویید که آدم حساسی هستی زیرا این حرف جز حس تحقیر و شرمندگی برای او چیزی به همراه نخواهد داشت. به جای آن از او بخواهید که در مورد علت ناراحتی اش با شما گفتگو کند.
رابطه ای که با آدم های قبلی تان داشته اید
احتمالا قبل از همسرتان آدم های زیادی در زندگی تان بوده اند اما بهتر است که خاطراتی که با آنها داشته اید را نزد خودتان نگه دارید در غیر این صورت حسادت همسرتان را بر می انگیزید. اگر همسر شما در رابطه با شما احساس امنیت دارد، با بیان جزییات بی اهمیتی از گذشته، او را حساس نکنید.
یک بار خیانت کرده اید
خیانت می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، حتی اگر شما یک بار این اشتباه را در روابط قبلی تان مرتکب شده اید، بدین معنی نیست که آدم خیانتکاری هستید. پس بهتر است که این موضوع را مانند رازی برای خودتان نگه دارید، در غیر این صورت شک را به دل همسرتان راه می اندازید. اگر می خواهید که نگاه همسرتان به شما تغییر نکند، از بیان اشتباهاتی که در روابط عاطفی قبلی تان کرده اید، خودداری کنید.
از هدیه او خوش تان نیامده است
طبیعی ست که ما گاهی از هدایایی که دریافت کرده ایم، خوشمان نیاید اما اگر این هدیه از طرف شریک زندگی مان باشد، شرایط کمی فرق می کند. اگر شما در این شرایط به روی خودتان بیاورید که از هدیه او خوشحال نشده اید، آیا شرایط تغییری می کند؟ بهترین راه حل این است که با روی خوش از او تشکر و از هدیه ای که گرفته اید استفاده کنید.
او در کارش حرفه ای نیست
اگر شریک زندگی تان فکر می کند که در یک حرفه ای، مانند خوانندگی یا نویسندگی، خوب است اما شما نظری خلاف او دارید، بهتر است که توی ذوق اش نزنید و او را به ادامه کارش تشویق و تحسین کنید. روانشناسان ثابت کرده اند که صداقت همیشه کارساز نیست. گاهی ما برای جلوگیری از صدمه زدن به عزیزان مان باید حقیقت را پنهان کنیم. بنابراین حتی اگر شما از عملکرد او در زمینه ای راضی نیستید، بهتر است که به روی خودتان نیاورید.
سلامت نیوز: 11 رازی که باید از همسرتان پنهان کنید! ۶- رازی که دوست تان به شما می گوید
مطمئنا دوستان تان رازهایشان را با شما در میان می گذارند، حتی اگر شما همه چیزتان را به همسرتان می گویید، بهتر است که دور این یک مورد را خط بکشید. زیرا ممکن است که همسرتان ناخواسته آن را لو دهد یا این که یک روزی از آن راز بر علیه دوست تان استفاده کند، از این رو اگر می خواهید که اعتماد دوست تان را نسبت به خودتان از بین نبرید، راز نگه دار خوبی باشید.
۷- همسرتان زیادی حساس است
ممکن است همسر شما از چیزی ناراحت شود که از نظر شما اهمیت چندانی ندارد، در این شرایط نباید به او بگویید که آدم حساسی هستی زیرا این حرف جز حس تحقیر و شرمندگی برای او چیزی به همراه نخواهد داشت. به جای آن از او بخواهید که در مورد علت ناراحتی اش با شما گفتگو کند.
۸- رابطه ای که با آدم های قبلی تان داشته اید
احتمالا قبل از همسرتان آدم های زیادی در زندگی تان بوده اند اما بهتر است که خاطراتی که با آنها داشته اید را نزد خودتان نگه دارید در غیر این صورت حسادت همسرتان را بر می انگیزید. اگر همسر شما در رابطه با شما احساس امنیت دارد، با بیان جزییات بی اهمیتی از گذشته، او را حساس نکنید.
۹- یک بار خیانت کرده اید
خیانت می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، حتی اگر شما یک بار این اشتباه را در روابط قبلی تان مرتکب شده اید، بدین معنی نیست که آدم خیانتکاری هستید. پس بهتر است که این موضوع را مانند رازی برای خودتان نگه دارید، در غیر این صورت شک را به دل همسرتان راه می اندازید. اگر می خواهید که نگاه همسرتان به شما تغییر نکند، از بیان اشتباهاتی که در روابط عاطفی قبلی تان کرده اید، خودداری کنید.
۱۰- از هدیه او خوش تان نیامده است
طبیعی ست که ما گاهی از هدایایی که دریافت کرده ایم، خوشمان نیاید اما اگر این هدیه از طرف شریک زندگی مان باشد، شرایط کمی فرق می کند. اگر شما در این شرایط به روی خودتان بیاورید که از هدیه او خوشحال نشده اید، آیا شرایط تغییری می کند؟ بهترین راه حل این است که با روی خوش از او تشکر و از هدیه ای که گرفته اید استفاده کنید.
۱۱- او در کارش حرفه ای نیست
اگر شریک زندگی تان فکر می کند که در یک حرفه ای، مانند خوانندگی یا نویسندگی، خوب است اما شما نظری خلاف او دارید، بهتر است که توی ذوق اش نزنید و او را به ادامه کارش تشویق و تحسین کنید. روانشناسان ثابت کرده اند که صداقت همیشه کارساز نیست. گاهی ما برای جلوگیری از صدمه زدن به عزیزان مان باید حقیقت را پنهان کنیم. بنابراین حتی اگر شما از عملکرد او در زمینه ای راضی نیستید، بهتر است که به روی خودتان نیاورید.
منبع: زندگی ایده آل
-
توسط sajjad
امروزه، ما با روشهای متفاوتی با دیگران ارتباط برقرار میکنیم. به عنوان مثال، میتوانیم پیام خود را به صورت رو در رو، از طریق مکالمهی تلفنی، ایمیل، پیامکوتاه، تماس ویدئویی و غیره انتقال دهیم. همچنین میتوانیم از طریق گزارش نویسی، برگزاری کارگاه، وبینار، تبلیغات و سخنرانی ارتباط برقرار کنیم.
با این حال، برای اینکه بهترین نتیجه را از برقراری ارتباط بهدست آوریم باید با دقت آن را برنامه ریزی کنیم. اگر خوب به آن فکر نکنیم و همهی جوانب را در نظر نگیریم، ممکن است مخاطب خود را گیج کنیم و نتوانیم پیام را بهخوبی انتقال بدهیم. این کار ممکن است به اعتبار ما لطمه بزند و تأثیرگذاری بر دیگران را کاهش دهد.
در این مقاله، به چارچوب استراتژی برقراری ارتباط نگاهی میاندازیم. ابزاری ساده که میتوانید از آن برای تنظیم پیام، برداشتن موانعی که در برقراری ارتباط وجود دارند و به دست آوردن نتیجهای که انتظار دارید استفاده کنید.
دربارهی این ابزار
مایکل و ساندرا روز (Michael and Sandra Rouse) چارچوب استراتژی برقراری ارتباط را ایجاد کردند و در سال ۲۰۰۲ در کتاب خود «Business Communications» آن را به چاپ رساندند.
این چارچوب شما را در فرایند برنامهریزی و تنظیم پیام راهنمایی میکند و به شما کمک میکند تا از موانعی که سد راه برقراری ارتباط هستند اجتناب کنید، تفاهم را افزایش دهید و پاسخ مورد انتظارتان را از مخاطبان بگیرید.
چارچوب استراتژی برقراری ارتباط از چهار جزء تشکیل شده است که باید در هنگام برنامهریزی و تنظیم پیامتان آنها را بهدقت در نظر بگیرید:
استراتژی برقراری ارتباط استراتژی مخاطب استراتژی کانال ارتباطی استراتژی پیام میتوانید از این چارچوب برای برنامهریزی انواع مختلف ارتباط مانند تماس تلفنی، گزارشها، ایمیلها و سخنرانیها استفاده کنید.
استفاده از چارچوب
برای استفاده از چارچوب استراتژی برقراری ارتباط، به هرکدام از این موارد بهدقت فکر کنید.
۱. استراتژی برقراری ارتباط
در ابتدا، باید به خودتان به عنوان فردِ «برقرار کنندهی ارتباط» یا فرستندهی پیام فکر کنید. این سؤالات را مد نظر بگیرید:
چرا این پیام را منتقل میکنید؟ میخواهید به چه نتیجهای دست پیدا کنید؟ اعتبار شما نزد مخاطبان چقدر است و چقدر شما را باور دارند؟ چرا در نظر گرفتن این موضوع در انتقال پیام اهمیت دارد؟ آیا مخاطبان به شما اعتماد دارند؟ اگر این طور نیست، چطور میتوانید در پیامتان اعتمادسازی کنید؟ آیا شما و مخاطبانتان فرهنگ یکسانی دارید؟ (اگر این طور نیست به این فکر کنید که چطور میتوانید اطمینان حاصل کنید دیگران منظور شما را به آسانی درک کردهاند.) بهدقت به اهداف برقراری ارتباط فکر کنید، زیرا این مرحله، رویکردی را که در مراحل دیگر باید اتخاذ کنید نیز تعیین میکند. جملهای ساده بنویسید که هدف شما را از برقراری ارتباط بهخوبی توضیح میدهد.
۲. استراتژی مخاطبان
سپس، به مخاطبان خود فکر کنید. وقتی در هنگام تنظیم پیام، خواستهها، نیازها، تحصیلات و میزان مهارتهای مخاطبان خود را در نظر میگیرید، میتوانید پیامتان را به گونهای شکل دهید که با علائق، انتظارات و درک آنها سازگار باشد.
این سؤالات را از خود بپرسید:
مخاطب شما کیست؟ آیا زیرگروههایی در مخاطبان هستند که نیازهای متفاوتی دارند؟ دربارهی این گروهها یا افراد چقدر اطلاعات دارید؟ آنها دربارهی شما چقدر اطلاعات دارند؟ آنها دربارهی موضوع مورد نظر چقدر اطلاعات دارند؟ چطور میتوانید انگیزه آنها را افزایش بدهید؟ در برخی موارد، شما مخاطب خود را خوب میشناسید. به عنوان مثال، وقتی ایمیلی برای همکار یا رئیستان مینویسید. گاهی اوقات، ممکن است مخاطب خود را به خوبی نشناسید، مثل زمانی که برای گروه بزرگی از مشتریان بالقوه سخنرانی میکنید. مواردی که دربارهی این افراد یا گروهها میدانید را یادداشت کنید و سپس به این فکر کنید که چطور میتوانید اطلاعات خود را افزایش دهید.
سپس، به گروههای مختلفی که در میان مخاطبان شما قرار دارند فکر کنید. با استفاده از مقالهی ما در مورد بخش بندی بازار به این بیندیشید که چطور میتوانید نیازهای مختلف آنها را رفع کنید. به این فکر کنید که مخاطبانتان از شما چه میخواهند و از این برقراری ارتباط چه سودی میبرند.
۳. استراتژی پیام
در اینجا، شما باید به سبک، لحن و ساختار پیام خود فکر کنید. این سؤالات را در نظر بگیرید:
آیا هدف شما متقاعد کردن، مشورت یا اطلاعات دادن است؟ کدام سبک و لحن برای رساندن منظور شما مناسبتر هستند؟ آیا پیام شما باید رسمی یا غیررسمی یا ترکیبی از هر دو باشد؟ برای پاسخ دادن به این سؤالات بهخوبی به مخاطبان خود فکر کنید. وقتی به پیام خود فکر میکنید، باید به واکنشِ احتمالیِ مخاطبتان نیز فکر کنید. فکر میکنید مخاطب با حرفهای شما موافقت خواهد کرد؟ آیا مخاطبان شما افراد پُرمشغلهای هستند؟ اگر این طور است، قبل از هر چیز پیام اصلی را با آنها در میان بگذارید و بعد توسط بحثها و شواهد از آن پشتیبانی کنید.
آیا احتمال میدهید مخاطبان با حرفهای شما مخالفت کنند؟ آیا برای ارتباطی طولانیتر وقت دارند؟ اگر این طور است، بهتر است رویکردی غیرمستقیمتر در پیش بگیرید و یکراست سر اصل مطلب نروید بلکه ابتدا بحثهای جانبی را مطرح کنید و سپس به موضوع اصلی بپردازید.
همینطور که برای نحوهی انتقال پیام برنامهریزی میکنید، به این فکر کنید که چطور میتوانید مخاطبانتان را به گوش دادن به حرفهایتان یا خواندن پیامتان تشویق کنید و آن را به صورت شفاف به پایان برسانید و انگیزهی لازم را به مخاطبان برای انجام اقدامات لازم بدهید.
اگر میخواهید مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار بدهید، از تکنیکهای اثرگذاری یوکل و تريسی برای انتخاب بهترین رویکرد استفاده کنید. همچنین برای تنظیم پیامی تأثیرگذار مطالعهی سلسلهمراتب انگیزشی مونرو مفید خواهد بود و در زمانی که میخواهید ارائه یا سخنرانی داشته باشید، از داستانگویی تجاری استفاده کنید تا بتوانید به مخاطبان خود انگیزه بدهید.
۴. استراتژی کانال ارتباطی
در آخرین جزءِ چارچوب، تمرکز شما بر انتخاب مؤثرترین کانال ارتباطی برای انتقال پیام است.
این سؤالات را در نظر بگیرید:
کدام کانال برای پیام و مخاطبان شما مناسبتر است؟ آیا باید این پیام را ثبت کنید؟ اگر اینطور است، ایمیل از تلفن بهتر است. آیا زمان و هزینه برایتان مهم هستند؟ آیا فرهنگ در این موقعیت نقش مهمی بازی میکند؟ به یاد داشته باشید که مردم در بعضی فرهنگها ارتباط رو در رو را ترجیح میدهند، در حالی که ممکن است دیگر فرهنگها ایمیل را ترجیح بدهند. فراموش نکنید که کانال ارتباطیای که انتخاب میکنید به صورت مستقیم میتواند بر چگونگی درک مخاطبان از پیام شما تأثیر داشته باشد. اگر پیام شما پیچیده باشد و این احتمال وجود دارد که دیگران آن را اشتباه متوجه شوند، بهتر است کانالی برای برقراری ارتباط انتخاب کنید که به شما این اجازه را میدهد که متوجه شوید مخاطبان پیام شما را چگونه درک کردهاند تا اگر لازم شد بتوانید آن را تصحیح کنید.
مقالههای ما در رابطه با نوشتن ایمیل های تأثیرگذار، انجام ارائه های خوب و برگزاری جلسات مؤثر استراتژیهای خاصی به شما میآموزند که میتوانید با پیروی از آنها بهترین استفاده را از کانالهای ارتباطی خود ببرید.
نکته:
از ۷ عامل مهم در برقراری ارتباط استفاده کنید تا مطمئن شوید پیامتان شفاف، دقیق و بدون اشتباه است.
منبع: چطور
-
توسط sajjad
۱. با خودتان مهربان باشید.
منظور از این جمله دقیقاً همان جملهی معروف است که میگوید برای خودتان نوشابه باز کنید. خیلی خوب است که با مهربانی و درک بالا به اشتباهات و شکستهایتان نگاه کنید – بدون انتقاد بیرحمانه و حالت دفاعی. تحقیقات نشان میدهد، آنهایی که با خودشان مهربان هستند افرادی شادتر و خوشبینتر هستند، اضطراب کمتری دارند و کمتر دچار افسردگی میشوند. احتمالاً چندان تعجب نکردید. ولی یک نکتهی مهمتر هم هست: این افراد موفقتر از دیگران هم هستند. اکثر ما باور داریم که برای اینکه بیشترین تلاشمان را بکنیم باید به خودمان سخت بگیریم ولی اینطور که پیداست این باور ۱۰۰٪ غلط است. کمی مهربانی کردن با خودتان وقتی اوضاع سخت و دشوار است میزان زیادی از استرستان را کم کرده و عملکردتان را بهتر میکند چون کمکتان میکند راحتتر از اشتباهاتتان درس بگیرید. پس یادتان باشد که انسان جایزالخطاست، و به خودتان فرصت اشتباه کردن بدهید.
۲. به «تصویر بزرگ» فکر کنید.
به هر چیزی که میخواهید یا نیاز دارید میتوانید از بیشتر از یک زاویه نگاه کنید. بهعنوان مثال، «ورزش کردن» را در تصویر بزرگتر میتوانید با عباراتی مثل «سالمتر شدن» برای چراییِ آن یا با عباراتی دقیقتر مثل «دو مایت در روز دویدن» برای نحوهی آن توصیف کنید. در مواجهه با استرس و چالش فکر کردن به تصویر بزرگتر انرژیبخش خواهد بود چون یک عمل خاص و معمولاً کوچک را به یک معنی و مفهوم بزرگتر وصل میکنید. به چیزی که به خودیِ خود به نظر مهم و ارزشمند نمیآید زیر نوری کاملاً جدید نگاه میشود. بنابراین وقتی به آن یک ساعت بیشتری که بعد از اتمام ساعت کاری باوجودِ خستگی در محلکار میمانید، به جای «۶۰ دقیقه بیشتر جواب دادن به ایمیلها» با «کمک به پیشرفت کاریام» فکر کنید، آنوقت احتمال ماندن در محلکار و سخت کار کردنتان بیشتر خواهد شد.
۳. به روتینها تکیه کنید.
اگر از شما بپرسم که دلایل اصلی استرس در زندگی کاریتان را بگویید احتمالاً خواهید گفت چیزهایی مثل ضربالعجلها، حجم کار زیاد، بوروکراسی یا رئیس مزخرفتان. احتمالاً نمیگویید «اینکه باید تصمیمات زیادی بگیرید» چون بیشتر آدمها آگاه نیستند که همین میتواند یک منبع قوی و مهم از استرس در زندگیهایشان باشد. هربار که یک تصمیم میگیرید – چه درمورد استخدام یک نیروی جدید باشد، یا گذاشتن قراری با سوپروایزرتان یا انتخاب بین نان چاودار و گندم کامل برای سالاد تخممرغتان – نوعی فشار ذهنی ایجاد میکنید که درواقع استرسزا است (بهخاطر همین است که خرید کردن تا این اندازه خستهکننده است، مشکل راه رفتن زیاد نیست، مشکل تصمیمگیری است).
راهحل این است که با استفاده از روال امور از تعداد تصمیماتی که باید بگیرید کم کنید. اگر لازم است کاری را هر روز انجام دهید، آن کار را هر روز سر همان ساعت انجام دهید. برای آمادهسازی خودتان برای روز کاری صبحها وقت بگذارید. روتینهای روزانه تا حد زیادی از استرستان کم میکنند. درواقع پرزیدنت اوباما هم که مطمئناً چیزهای زیادی درمورد استرس میدانست در یکی از مصاحبههایش به این استراتژی اشاره میکند:
«باید مشکلات روزانهای که بخش پرمعنایی از زندگیِ شما را میگیرد از زندگیتان حذف کنید. مثلاً میبینید من همیشه کتوشلوار طوسی یا سورمهای میپوشم. تمام تلاشم کم کردن تصمیمگیریهاست. نمیخواهم مجبور باشم که درمورد چیزی که میخواهم بخورم با بپوشم هم تصمیمگیری کنم. چون تصمیمات زیاد دیگری هست که باید بگیرم. باید انرژی تصمیمگیریتان را متمرکز نگه دارید. باید برای خودتان روتینهایی طراحی کنید. نمیتوانید تمام روزتان را برای مسائل جزئی و بیاهمیت تلف کنید.»
۴. پنج (یا ده) دقیقه برای کاری وقت بگذارید که از آن لذت میبرید.
اگر میتوانستید چیزی به موتور ماشینتان اضافه کنید تا بعد از صد مایل راه رفتن با آن بنزین بیشتری نسبت به زمان شروع مسیر توی باکتان بماند، از این امکان استفاده نمیکردید؟ بااینکه چنین چیزی هنوز برای ماشینتان امکانپذیر نیست ولی برای خودتان میتوانید کاری کنید که همین تأثیر را داشته باشد… یک کار جالب. مهم نیست چه کاری باشد، هر کاری که به آن علاقه داشته باشید و برایتان جالب باشد خوب است، تحقیقات جدید نشان میدهد که علاقه نهتنها کمکتان میکند باوجود خستگی همچنان به راهتان ادامه دهید، بلکه انرژیتان را هم دوباره پُر میکند. و بعد آن انرژیِ تازه کمکتان میکند کار بعدی را انجام دهید.
این دو نکتهی مهم را همیشه به خاطر داشته باشید: اول اینکه، جالب بودن به معنی خوشایند، آرامشبخش یا مفرح بودن نیست. مثلاً چاشت ناهار ممکن است برایتان آرامشبخش باشد و اگر غذایتان هم خوب باشد برایتان خوشایند هم خواهد شد. ولی تازمانیکه این ناهار را در رستوران جدید مولکولی صرف نکنید برایتان جالب نخواهد بود. بنابراین انرژیتان را هم تجدید نخواهد کرد.
دوم اینکه، جالب به معنی بدوندردسر هم نیست. همان تحقیقاتی که نشان داده بود علاقه میتواند انرژی را تجدید کند، نشان داده است که حتا وقتی آن فعالیت جالب سخت و پرزحمت بوده هم این کار را انجام داده است. بنابراین برای پُر کرده ذخیرهی انرژیتان نباید همیشه دنبال کار راحت و بیدردسر باشید.
۵. به برنامهی کاریتان «کجا» و «کِی» را هم اضافه کنید.
برنامه روزانه دارید؟ (اگر کارهای روزانهتان را در تقویمتان یادداشت میکنید پس پاسخ شما به این سوال مثبت است). ، آیا پیش میآید روزها و هفتهها را سپری میکنید بدون اینکه حتا یک مورد از آن کارها تیک بخورد؟ به نظرتان استرسزا است، نیست؟ چیزی که به آن نیاز دارید راهی است که کمک کند این کارها را با زمانبندی مشخص انجام دهید. چیزی که نیاز دارید یک برنامهریزی «اگر اینطور است، پس…» است یا همان چیزی که روانشناسان به آن اهداف اجرایی میگویند.
این نوع خاص از برنامهریزی روشی بسیار قوی برای کمک به دستیابی به هر نوع هدفی است. نزدیک به ۲۰۰ تحقیق، روی هرچیزی از رژیمهای غذایی و ورزش گرفته تا مدیریت زمانی و مذاکره، نشان دادهاند که اگر از قبل تصمیم بگیرید که کجا و چه زمان کاری را انجام دهید، احتمال انجام گرفتن آن کار را دو یا سه برابر میکند (مثلاً تصمیم بگیرید که ساعت ۴ تمام تماسهای آن روز را انجام دهید).
بنابراین برای تمام کارهایی که در لیست کارهای روزانهتان یادداشت کردهاید، زمان و مکان دقیق هم یادداشت کنید. مثلاً به جای اینکه بنویسید «به سارا زنگ بزن» بنویسد «اگر سهشنبه بعد از ناهاراست، پس به سارا زنگ بزن». در چنین شرایطی ذهن ناخودآگاه شما شروع به ارزیابی محیط و گشتن به دنبال آن قسمت «اگر» برنامهتان میکند. این باعث میشود زمان مناسب را پیدا کرده و با سارا تماس بگیرید، حتا اگر سرتان شلوغ باشد و مشغول کارهای دیگر باشید. از این گذشته، واقعاً چه چیزی بیشتر از تیک خوردن کنار کارهای روزانهتان از استرستان کم خواهد کرد؟
۶. در گفتگوهایی که با خودتان دارید از «اگر اینطور شود، آنوقت…» استفاده کنید.
یک راه دیگر برای مقابله با استرس استفاده از برنامههای «اگر اینطور شود، آنوقت…» درمورد خودِ استرس است نه عوامل آن. تحقیقات اخیر نشان میدهد که این برنامهها به ما برا کنترل واکنشهای احساسیمان در موقعیتهایی که احساس ترس، ناراحتی، خستگی، شک، یا حتا تنفر میکنیم، کمک میکند. کافی است تصمیم بگیرید به جای احساس استرس چه نوع واکنش دیگری میخواهید داشته باشید، بعد برنامهای بریزید که واکنش مطلوب شما را به موقعیتهایی که فشارخونتان را بالا میبرد وصل میکند. بهعنوان مثال، وقتی تعداد زیادی ایمیل در اینباکسم دیدم آرام و ریلکس میمانم یا وقتی ضربالعجلی نزدیک میشود، کاملاً خونسرد خواهم بود.
۷. به کارتان از دیدِ پیشرفت نگاه کنید، نه کمال.
همهی ما با یکی از این دو ذهنیت به اهدافمان نگاه میکنیم: یکی ذهنیت «خوب هستم»، که تمرکز در آن بر اثبات این مسئله است که تواناییهای زیادی داریم و میدانیم که چکار میکنیم و ذهنیت «بهتر میشوم» که در آن تمرکز بر رشد دادن تواناییها و یادگیری مهارتهای جدید است. به آن میتوانید بهعنوان تفاوت بین نشان دادن اینکه باهوش هستید و تمایل به باهوشتر شدن نگاه کنید.
وقتی ذهنیت «خوب هستم» را داشته باشید، انتظار دارید که بتوانید همهی کارها را همان ابتدا به نحو احسن انجام دهید و مداوماً (معمولاً ناخودآگاه) خودتان را با دیگران مقایسه میکنید که ببینید چقدر بهتر از دیگران هستید. وقتی کارها خوب پیش نرود، خیلی سریع به خودتان شک میکنید و همین برایتان کلی استرس و اضطراب میآورد. و قسمت طعنهآمیز ماجرا این است که نگران بودن درمورد تواناییهایتان باعث میشود احتمال شکست خوردنتان بیشتر شود.
از طرف دیگر ذهنیت «بهتر میشوم» به مقایسه خودتان با خودتان و دغدغهی پیشرفت منجر میشود – اینکه امروز درمقایسه با دیروز، ماه پیش یا پارسال، چقدر کارتان خوب بوده؟ وقتی با دیدِ یادگیری و رشد به کارهایتان نگاه کنید و اشتباهاتی که ممکن است در طول مسیر داشته باشید را بپذیرید، استرس بهمراتب کمتری را تجربه خواهید کرد و باوجود شکستهایی که ممکن است برایتان اتفاق بیفتد همچنان باانگیزه میمانید.
۸. به پیشرفتهایی فکر کنید که تا اینجای کار داشتهاید.
«از تمامِ چیزهایی که میتواند احساسات، انگیزه و ادراک را در طول یک روز کاری تقویت کند، مهمترین چیز پیشرفت کردن در یک کار معنیدار است.» این چیزی است که ترزا آمابیل و استیون کرامِر از آن بهعنوان اصل پیشرفت یاد میکنند. این اصل میگوید «موفقیتهای کوچک» است که ما را به جلو حرکت میدهد، مخصوصاً در مواجهه با استرسها.
از نظر روانشناسی، این که به هدفمان رسیدهایم یا نه نیست که حال ما را تعیین میکند بلکه میزان از بین بردن شکاف است بین جایی که الان هستیم و جایی که میخواهیم به آن برسیم. خیلی خوب است که لحظهای وقت بگذارید و به کارهایی که تا امروز به انجام رساندهاید فکر کنید، بدون توجه به چالشهایی که همچنان پیشرویتان است.
۹. ببینید خوشبینی برایتان مفید است یا بدبینیِ دفاعی.
برای خیلی از ما سخت است که وقتی ضربالعجلی درست جلوی چشممان است خوشبین باشیم. به نظر خیلیهای دیگر ولی اینکار سخت نیست، اشتباه است. و به نظر میآید که حق هم کاملاً با آنها باشد – خوشبینی به کارِ این افراد نمیآید.
همین داشتن کلی پروژه و کار برای انجام دادن خودش بهاندازهی کافی استرسزا هست چه برسد به اینکه از استراتژی اشتباهی برای مقابله با این استرسها استفاده کنیم، استراتژیای که به سبک انگیزشی ما نمیخورد. ولی از کجا باید بفهمید سبک انگیزشی شما چیست؟ آیا «مثبت بودن» برای شما مناسب است؟
بعضیها کارشان را فرصتی برای موفقیت میبینند، چیزی که آنها دارند به قول روانشناسان تمرکز پیشرفت است. در زبان اقتصاد تمرکز پیشرفت یعنی به حداکثر رساندن سود و جلوگیری از هدر رفتن فرصتها. برای بعضی دیگر، درست انجام دادن کار یعنی امنیت، یعنی از دست ندادن کارشان که آنقدر برای به دست آوردنش زحمت کشیدهاند. در این تمرکز پیشگیری تأکید بر اجتناب از خطر، انجام کامل مسئولیتها و کارهایی است که به شما محول شده است. به زبان اقتصاد این یعنی به حداقل رساندن زیان و حفظ آنچه دارید.
درک انگیزهی پیشرفت و انگیزهی پیشگیری به ما کمک میکند بفهمیم چرا آدمها برای رسیدن به یک هدف یکسان میتوانند متفاوت عمل کنند. انگیزهی پیشرفت حسی شبیه به اشتیاق دارد – تمایل شدید برای انجام کاری – و این اشتیاق با مثبتگرایی و خوشبینی تقویت شده و ماندگار میشود. برای داشتن یک عملکرد متمرکز بر پیشرفت باید باور داشته باشید که کارها خوب پیش خواهند رفت. از طرف دیگر، انگیزهی پیشگیری حسی شبیه به احتیاط دارد – نیاز به در نظر گرفتن خطر – و نه تنها با خوشبینی بلکه با نوعی بدبینی دفاعی ماندگار میشود. بهعبارت دیگر، ذهنهای پیشگیرنده زمانی بهترین عملکرد خود را دارند که به جاهایی که ممکن است اشتباه کنند و راههای جلوگیری از آن فکر کنند.
در زندگی به دنبال طی کردن پلههای ترقی هستید؟ درگیر انجام وظایف و کارهای روزمرهاید؟ کسی هستید که دیگران رویتان حساب میکنند؟ اول نقطهی تمرکزتان را پیدا کنید، بعد یا آن چشمانداز آفتابی را در آغوش بگیرید یا به استقبال شکگراییای بروید که استرستان را کم میکند و کمکتان میکند بهترین عملکرد را داشته باشید.
منیع: مردمان
منبع مقاله : forbes.com
نویسنده : Heidi Grant Halvorson
مترجم : زینب آرمند
-
توسط sajjad
۱. دو نفر میتوانند یک موقعیت کاملاً یکسان را کاملاً متفاوت ببینند.
من همیشه به این اعتقاد داشتهام و الان بعد از اینکه دوستانم به من گفتند چطور از دیدن قدرت بینظیر و خوشبینیام شوکه شدهاند بیشتر به این جمله اعتقاد پیدا کردهام. چون هیچوقت بهاندازهی آن موقع احساس شکننده بودن، ناامیدی، عدم امنیت و ترس نکرده بودم.
۲. ما همیشه به زندگی آنطور که خودمان هستیم نگاه میکنیم، نه آنطور که واقعاً هست.
درمورد آدمها هیچ واقعیت عینیای وجود ندارد. واقعیات واقعیات هستند ولی دیدگاه و نقطهی قوت ما بر تواناییمان برای پردازش این واقعیات اثر میگذارد.
ما از توی فیلترهای شخصی خودمان به زندگی نگاه میکنیم، با عینگ تجربیات گذشتهمان، اعتقاداتمان و الگوهایمان. ما به همهچیز و همهکس از لنز شخصیِ خاص خودمان نگاه میکنیم که از همان کودکی ساخته شده است.
همانطور که مارسل پروست نوشته، گاهیاوقات سفر اکتشافیِ واقعی دیدنِ مناظر جدید نیست، بلکه داشتن چشمانی تازه است. اگر به اندازهی کافی شهامت داشته باشیم که عینکی که تا آن روز به چشممان بود را برداریم، چیزی پیدا خواهیم کرد که ارزش نگاه کردن دارد ولی قبلاً آن را نمیدیدیم. این درمورد نظرات و نصیحتها هم صدق میکند. به یکی از دوراهیهای کنونی زندگیتان فکر کنید. چه چیزهایی را در این مورد در نظر نگرفتهاید؟ به چه چیزهایی بیش از اندازه توجه دارید چون همچنان به آن موقعیت با عینک سابقتان نگاه میکنید؟
۳. آدمها تغییر میکنند.
من گاهی آرزو میکنم که کاش ما هیچوقت تغییر نمیکردیم، ولی میدانم که همهی ما خلق شده ایم که رشد کنیم. اجازهی این کار را داریم. من دارم یاد میگیرم که به خودم اجازهی تغییر و رشد بدهم. شما هم این اجازه را به خودتان بدهید. به دیگران هم همینطور. همهی ما شایستهی آن هستیم.
۴. آدمها برای یک روز، یک هفته، یک ماه، یک فصل یا شاید یک سال یا بیشتر به زندگیمان میآیند تا درسی به ما بدهند.
همیشه از آنها تشکر کنید. حتی اگر به شما آسیب زدند. بعضی از درسها دردناکاند. درواقع، طی این ماههای سخت همیشه جملهی مربی ورزشم در گوشم بود، «اگر تو را به چالش نکشد، تغییر نخواهی کرد.» این جمله هم برای تناسباندام، هم برای روابط و هم برای کل زندگی صدق میکند. هر کسی را که میبینیم هدیهای با خود برایمان آورده است. وظیفهی ما این است که این هدیه را باز کنیم، حالا هر چه که باشد.
۵. میتوانید برای محافظت از خودتان درها را ببندید، حتی میتوانید خداحافظی کنید ولی هیچوقت برای کسی آرزوی بدی نکنید.
این نکته برای خود من از همه سختتر است. قلب من گاهیاوقات بیاندازه بزرگ و مهماننواز میشود. برای اینکه از خودتان مراقبت کنید و از چیزهایی که برایتان ارزشمند است محافظت کنید، گاهی لازم است نسبت به چیزهایی که وارد قلبتان میشود گزینشی عمل کنید.
اگر کسی شادی و خوشی را از شما میدزدد، او را از قلبتان بیرون بیندازید. این اصل اساسی امنیت و آرامش است. به آدمها خوشبین باشید مگراینکه کاری کنند که بخواهید خلاف این فکر کنید.
داوطلب بودن و قربانی بودن با هم خیلی فرق دارد. اولین باری که کسی آزارتان داد، ممکن است متوجه آن نشوید. من خودم همیشه خوبیهای دیگران را میبینم. و وقتی آسیب دیدید، خرد خواهید شد چون هیچوقت انتظارش را نداشتهاید.
اگر همان فرد دوباره اذیتتان کند، دیگر به خودتان بستگی دارد که متوجه شوید یا نه. به خودتان بستگی دارد که مرزهای جدیدی با آن فرد برای محافظت از خودتان ایجاد کنید. میتوانید با همه مهربان باشید ولی همه را به خودتان نزدیک نکنید.
۶. ممکن است بخواهید بیشتر از کاری که دیگران برای شما میکنند برایشان کار انجام دهید.
خودتان را تغییر ندهید. کار خودتان را انجام دهید. آدمها ممکن است غافلگیرمان کنند. گاهیاوقات واقعاً ناامیدمان میکنند. اگر بخواهید آمار آن را یادداشت کنید اغلب ناامید خواهید شد.
هیچوقت به امید اینکه کسی برایتان کاری انجام دهد برای کسی کاری انجام ندهید. باید تصمیم بگیرید که میخواهید چهجور آدمی باشید. اگر میخواهید ۳۰۰ درصد بیشتر برای دیگران کاری انجام دهید، انجام دهید، ولی انتظار نداشته باشید که آنها هم کاری برای شما انجام دهند.
اگر برای کسی کاری انجام میدهید فقط چون او قبلاً کاری برایتان انجام داده بوده یا میخواهید کاری برایتان انجام دهد، درواقع دارید بیزنس میکنید نه مهربانی. خودتان باشید، بدون اینکه حساب کتاب کنید که در مقابل چه دریافت خواهید کرد. اینطوری زندگی کردن بهمراتب شیرینتر است.
۷. اطرافیانتان را هوشمندانه انتخاب کنید.
ما انرژی محدودی داریم. اطرافتان را با آدمهایی پر کنید که برای بالا بردن شما وقت و انرژی میگذارند، واقعاً به فکرتان هستند، تشویقتان میکنند، و دوست دارند موفقیتتان را ببینند. زمان ما در دنیا محدود و گرانبها است. روابط و دوستیهایتان را هوشمندانه انتخاب کنید.
۸. دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
ممکن است بهترین نیت را داشته باشیم ولی زندگی با رفتارها و اعمال ما سنجیده میشود. اگر نیت خوبی داشته باشید ولی عملتان خوب نباشد، هیچکس نمیتواند داخل ذهنتان را بخواند. چیزی که به حساب میآید رفتار و عمل ماست نه فکرمان.
من خودم همیشه تلاشم این بوده که خوبیهای دیگران را ببینم، ولی وقتی در موقعیت سختی گرفتار هستید، چیزی که به آن نیاز دارید کسی است که کمکتان کند نفس بکشید و از آن فضا بیرون بیایید، نه کسی که فقط به فکرتان باشد ولی خودش را نشان نمیدهد تا دستتان را بگیرد.
۹. آدمها همیشه درگیر مشکلاتی هستند که ما آنها را نمیبینیم و هیچچیز از آن نمیدانیم.
به یاد داشتن این نکته کمکمان میکند صبورتر و مهربانتر شویم و کمتر دیگران را قضاوت کنیم. زندگی سخت است و بعضی روزها ممکن است در بهترین حالت خودمان نباشیم. قرار هم نبوده که اینطور باشد. هیچکس نمیتواند اینطور باشد. ما انسانیم و باید سعی کنیم اتفاقاتی که برای دیگران میافتد را درک کنیم.
۱۰. از غصهی ماجرا کم کنید.
ما انرژی محدودی داریم، مخصوصاً در سختیها. بهتر است انرژیمان را برای اهداف، علایق، خوبیهای بیشتر نگه داریم. نباید در هر داستان غمانگیزی که به آن دعوت میشویم شرکت کنیم. دعوت را رد کنید و به راهتان ادامه دهید.
اگر فکر میکنید در بخش غمانگیز داستان گیر افتادهاید، یک قدم به عقب بردارید و دور شوید. خودتان را روی نیازها، علایق و اهدافتان متمرکز کنید. درام برای همه خوب نیست.
۱۱. اشکالی ندارد که بهآرامی از کنار آدمها رد شوید.
در بعضی از فصل ها درختها جوانه میزنند و در بعضی از فصلها کاملاً بیبرگاند. بگذارید طبیعت کار خودش را بکند. ما نمیتوانیم گلی را مجبور به شکوفا شدن کنیم. انرژی واقعی است. اگر دلتان میگوید کسی مناسب شما نیست، خوب به ندای درونتان گوش کنید.
۱۲. قرار نیست همهی آدمها شما یا انتخابهایتان را دوست داشته باشند.
کار شما این است که خودتان و انتخابهایتان را دوست داشته باشید. طرفدارانتان پیدایتان خواهند کرد. اگر مطابق با ارزشهای خودتان زندگی کنید و انتخابهایتان هم در راستای همین ارزشها باشد، آدمهای مناسب به سمتتان خواهند آمد و بهتدریج مطمئن خواهید شد که دور و برتان را آدمهایی پر کردهاند که بیشتر با شما جور هستند. کار خودتان را بکنید. این مسئله طی سالها به من ثابت شده. و وقتی به دوستیها و روابط نزدیکم نگاه میکنم، شاهدی برای این قضیه است.
۱۳. روابط و دوستیها موفق نمیشوند مگراینکه خودمان تلاش کنیم.
تصور نکنید چون کسی سالها در زندگی شما بوده است، قرار است همیشه در زندگیتان بماند. این روابط بسیار ارزشمند هستند و نیاز به توجه، مراقبت و عشق دارند.
اگر میخواهید کسی در زندگیتان باشد، باید این را به او نشان دهید. با او وقت بگذرانید، احوالش را جویا شوید، به روش خاص خودتان برای کمک به او تلاش کنید، با او گریه کنید، با او جشن بگیرید، و حتماً همراهش سوار اتوبوس شوید.
منبع مردمان
منبع مقاله : tinybuddha.com
مترجم : زینب آرمند
-
توسط sajjad
۱- یک پیاده روی آفتابی را امتحان کنید:
قدم زدن در یک روز زمستانی آفتابی به کاهش علایم اختلال عاطفی فصلی کمک می کند. یکی دیگر از مزایای این کار دریافت ویتامین D است، در روزهای خاکستری زمستان بدن نیاز بیشتری به این ویتامین دارد. جالب است بدانید کمبود ویتامین D نیز به افسردگی مرتبط بوده و مطالعه سال ۲۰۱۸ از مجله درد نشان می دهد که کمبود ویتامین D ممکن است باعث سردرد خوشه ای در پاییز و زمستان شود.
۲- خانه تان را روشن کنید:
اندوه تاریک زمستان باعث کاهش تولید سروتونین شما ، که انتقال دهنده عصبی تنظیم کننده خلق و خو است می شود.
ذخیره سروتونین بدن تان را با استفاده از یک جعبه نور که دارای دیودهای LED آبی است، تازه کنید. این نورها مهیج تر است و نسبت به جعبه های نور سفید روشنایی زننده کمتری تولید می کنند. یکی دیگر از راه های ساده روشن کردن خانه، کشیدن پرده ها اول صبح است. با این کار نور دلپذیر خورشید را به خانه تان دعوت کنید و از اختلال عاطفی فصلی پیشگیری کنید.
۳- بیشتر حرکت کنید
ما می دانیم که این کار وسوسه انگیز است، اما در برابر میل به خواب زمستانی تا بهار مقاومت می کنیم. راه رفتن به طور طبیعی شما را در معرض نور طبیعی خورشید قرار می دهد که می تواند به دفع افسردگی در زمستان کمک کند. خیلی سرد است که بیرون از خانه تمرین کنید؟ این تمرینات ورزشی را در خانه انجام دهید.
۴- محصولات غذایی مقوی و مفید مصرف کنید.
راز خوشبختی ممکن است در انتهای چنگال شما باشد. افرادی که از اختلال عاطفی فصلی رنج می برند و یا افسرده هستند، دوست دارند که غذاهای چرب و پر از کربوهیدرات را مصرف کنند، اما زیاد خوردن این غذاها دارای عواقب ناسالم است. در عوض، سعی کنید از غذاهایی مانند سالمون، سبزیجات و دانه های کامل استفاده کنید و به افسردگی فصلی پایان دهید.
۵- استفاده از بابونه را فراموش نکنید
اگر احساس شما نیاز به آرامش دارید، یک چای بابونه را در نظر بگیرید. مطالعه ۲۰۱۶ از Phytomedicine نشان می دهد که عصاره بابونه می تواند به کاهش علائم اختلال اضطراب کلی کمک کند.
۶- ورزش جدیدی را امتحان کنید
در زمستان با یک سرگرمی فصلی مانند اسکیت روی یخ، اسکی و یا ورزش همگانی هیجان زده شوید. الیزابت رم لمباردو روانشناس ، دکترا و نویسنده کتاب “یک فرد شاد: تجویز نهایی شما برای شادی” می گوید: داشتن چیزی جالب برای حرکت به آینده، به بالا بردن روحیه شما در طول آب و هوای سرد زمستان کمک خواهد کرد.
۷- کارهای داوطلبانه مفید انجام دهید
لومباردو پیشنهاد می کند که فرصت های داوطلبانه ای پیدا کنید که در آن می توانید تفاوت ایجاد کنید. جمع آوری کت برای بی خانمان ها، بردن یک اسباب بازی برای کودکان نیازمند، و یا صرف زمان داوطلبانه در پناهگاه حیوانات می تواند مفید باشد. او می گوید کارهای بشردوستانه یک بهبود روحی خوب است.
۸- محیط اطراف خود را کنترل کنید
شما ممکن است قادر به کنترل هوای اطراف خود نباشید، اما می توانید محیط خود را کنترل کنید. تغییرات ساده مثل نقاشی کردن دیوارهایتان با یک رنگ روشن تر، خریدن لوازم التحریر رنگارنگ، آویزان کردن کارهای هنری الهام بخش، و تغییر پس زمینه کامپیوترتان به یک منظره ساحلی می تواند در تغییر روحیه شما بسیار تاثیر گذار باشد.
منبع: مجله سلامت
-
توسط sajjad
زﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ..
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ..
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ!!
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ
ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ..
زﻥ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ!
ﺷﻮﻫﺮﺵ با لبخندی ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺑﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﯿﺮ ماده ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ
ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؟!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﺷﯿﺮﻧﺮ ﻓﻮﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ،
ﺑﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ،
ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ!!
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ،
هرگز ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .
ﺍﻣﺎ دﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ..
میمون صفتان " ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ "
ﻭ ﺷﯿﺮ ﺻﻔﺘﺎﻥ " ﭼﻪ ﺍﻧﺪﮎ "
-
توسط sajjad
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮐﻔﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ
ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ،ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺯﺩ،ﺧﺮﯾﺪﻣﺶ!!
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ،ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ..!
ﻣﺪﺗﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ.
به ﺧﻮﺩﻡ گفتم ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺮﺍﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻤﺶ.
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ وقتی میپوشیدمش،ﺍﺫیت میشدم ﻭ
ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
اما ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ،ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ!
ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺳﺎﯾﺰ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ،
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻤﺶ،
اما ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ!
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﻧﻤﻮﻧﺪ به ﺟﺰ
ﺯخمایی ﮐﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﻫﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ...
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩما ﻫﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭن!
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭشون ﮔﺬاشت،ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺰ ﻗﻠﺒﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭن...
ﺣﺎﻻ ﻫﺮ چقدم ﮐﻪ ﺩﻭسشون ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺁﺧﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺯﺧﻤﺎﺷﻮﻥ ﺑﺠﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ...
-
توسط sajjad
۱. عصبانی شدن و عصبانی ماندن، مثل این است که بخواهید یک زغال سرخ را در دستتان بگیرید تا به سمت دیگری پرت کنید؛ این شمایید که میسوزید!
- بودا
۲. گوشت تلخ بودن مثل سرطان است! وجود شما را میخورد! اما خشم و عصبانیت مانند آتش است. همه چیزتان را میسوزاند!
- مایا آنجلو
۳. آدمهایی که زود عصبانی میشوند اغلب عاقل نیستند!
- جین آستن
۴. عصبانیت و خشم خود را به سمت مشکلات روانه کنید، نه به سمت آدمهای دور و برتان. بدین ترتیب بر یافتن راه حلها تمرکز خواهید کرد، نه به بهانه تراشی.
- ویلیام آرتور وارد
۵. عصبانیت مانند اسیدی است که بیشتر از آن چیزی که رویش ریخته میشود به ظرفی که حاویاش بوده است آسیب میزند!
- مارک تواین
۶. بهترین مبارزها هیچوقت عصبانی نمیشوند!
- لائو تزو
۷. خشم، خشم است. به نوبهی خود نه خوب است و نه بد، فقط همانی است که هست! اینکه شما چگونه با آن رفتار میکنید اهمیت دارد. دقیقا مثل هر چیز دیگری میتوانید از آن برای ساختن استفاده کنید یا برای خراب کردن. این شمایید که انتخاب میکنید!
- جیک باچر
۸. برّندهترین شمشیرها، آن کلماتیست که هنگام عصبانیت از دهان شما خارج میشود.
- گوتاما بودا
۹. آنهایی که با دیگران سر جنگ دارند، با خودشان هم در صلح نیستند.
- ویلیام هازلیت
۱۰. هیچوقت عصبانی نشوید. هیچوقت تهدید نکنید. با آدمهای اطراف خود با خرد و منطق رفتار کنید.
- ماریو پوزو
-
-
موضوع ها
-
کاربران آنلاین در این صفحه
هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.